dimanche 20 juin 2010

نظام" یک سال بعد از اعلام جنگ به مردم

منصور امان

یک سال پس از اعلام جنگ تمام عیار آیت الله خامنه ای در نماز جُمعه 29 خرداد 88 به مردُم ایران برای حفظ دستاوردهای سیاست یکدست سازی قُدرت، باند نظامی – امنیتی او در سخت ترین بُحران درونی خود از هنگام شکل گیری به سر می برد. اکنون چنین می نماید که آیت الله خامنه ای نه تنها بازی انتخابات و قُمار کلان بر سر آینده جایگاه خویش را باخته بلکه، همه آنچه که پیش از این و بدین منظور تدارُک دیده و رشته بود نیز در حال پنبه شدن است.

فشار بُحران داخلی که یک جُنبش اجتماعی گُسترده و سراسری را در سرچشمه دارد، تعادُل درونی باند ولایت و به همین گونه، تعادُل قوا میان فراکسیونهای گوناگون آن را بر هم زده است. شُرکای پیشین، اینک هر یک دیگری را رقیبی تضعیف شده و کاندیدای حذف از دایره تقسیم سهم می بیند و بر این اساس برنامه و سیاست خود را تنظیم و مُهره چینی می کند.

شکاف بین دو فراکسیون اصلی باند آیت الله خامنه ای یعنی، نظامی – امنیتیهای دولتی و راست سُنتی در این میان از مُشاجره بر سر امور جاری گُذر کرده و به اختلاف در حوزه های پایه ای مسوولیت و اختیارات سه قوه گُسترش یافته است. گُماشته آقای خامنه ای بر مسند ریاست جمهوری، قوانین مُصوب مجلس را که رُقبا علیه فراکسیون دولت اندیشیده و تنظیم کرده اند، به سطل آشغال می افکند. در واکُنش به این امر، شورای نگهبان، اختیار دولت در ابلاغ قوانین برای اجرا را به مجلس تفویض می کند در حالی که دستگاه دیوان سالاری ساز خود را می زند و در کُنترُل قانون نویسان نیست.

سایه ابهامی که بر فراز منابع و چگونگی اداره ی قُدرت سنگینی می کند، نشان تجزیه باند ولایت به قُطبهای واگرا و در نتیجه آن، نبرد سخت برای انحصار قدرت و تصرُف یا درهم شکستن ابزارهای اعمال آن در دست رقیبان دارد. بدین گونه، همه ی نهادها، اُرگانها و در مجموع، پیکره های ساختار "نظام" با علامت سووالی بر پیشانی در باره آینده و کارکرد خود روبرو می شوند تا جمهوری اسلامی بی ثباتی را به مثابه تنها فاکتور با ثبات در حیات فعلی خویش تجربه کند.

مُعلق شدن تدریجی "نظام" نتیجه شکست در جنگی است که یک سال پیش آیت الله خامنه ای شیپور آن را به صدا درآورد. از این روز به بعد، او و باندش ناچار به حُکمرانی در شرایط فوق العاده شده اند. یکی از مُهم ترین ویژگیهای شرایط مزبور، اجبار به زندگی با استثناهایی است که موقعیت روز بر قواعد ثابت پیشین دیکته می کند؛ این نه فقط مجلس و قُوه قضاییه تحت کُنترُل راست سُنتی یا دولت زیر دست نظامی – امنیتیها بلکه، راس آنها، آیت الله خامنه ای را نیز در برمی گیرد.

----------------------------------------------------------------

30 خرداد؛ محاصره دانشگاه شریف و پلی تکنیک

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" به مناسبت سالگرد گرامیداشت کشتار 30 خرداد که به فرمان علی خامنه در 29 خرداد ماه صادر شد نیروهای سرکوبگر وی دانشگاه پلی تکنیک و دانشگاه صنعتی شریف را به محاصره خود درآورده اند.
روز یکشنبه 30 خرداد ماه از حوالی ساعت 11:00 صبح تعداد زیادی از نیروهای سرکوبگر، دانشگاه های پلی تکنیک و دانشگاه صنعتی شریف را به محاصره درآوردند. دانشگاه امیر کبیر در محاصره نزدیک به200 نفر از نیروهای سرکوبگر که با تجهیزات کامل سرکوب می باشند قرار دارد.
همچنین نیروهای ویژه سپاه پاسداران (لباس شخصیها) و بسیجیهای و سایر نیروهای سرکوبگر دانشگاه صنعتی شریف را در محاصره خود گرفته اند.
نیروهای سرکوبگر ولی فقیه با توقف در مقابل درب دانشگاه قصد دارند که مردم را از اعتراضات دانشجویان در درون دانشگاه را مخفی نگه دارند.
مردم تهران و دانشجویان قصد دارند که با حضور و اعتراضات گسترده سالگرد شهدای 30 خرداد را گرامی بدارند. سال گذشته علی خامنه ای ولی فقیه در روز 29 خرداد ماه دستور قتل مردم ایران را بصورت علنی صادر نمود و در پی آن بود که نیروهای سرکوبگر او بر روی مردم آتش گشودند و ده ها نفر از مردم تهران را به خاک و خون کشیدند. که از جملۀ آنها شهید راه آزادی ندا اقا سلطان بود که مظلومیت ملت ایران را به جهانیان نشان داد و جهان را از جنایتهای عریان و ضد بشری که در ایران جریان دارد آگاه نمود.

30 خرداد 1389 برابر با 20 ژوان 2010

----------------------------------------------------------------

خرداد؛ فيلمی از حضور نيروهای سركوبگر در تهران

http://www.youtube.com/watch?v=3Wo-BFuN8nM

----------------------------------------------------------------

چند گزارش مربوط به برگزاری مراسم سالگرد قتل ندا

كانون حمايت از خانواده جان باختگان و بازداشتي ها :

بر اساس اخبار دريافتي خانواده نداآقا سلطان بر سر مزار اين شهيد راه آزادي
حضور يافته و مراسم سالگرد شهادت وي را برگزار نمودند.مأموران حكومتي و لباس
شخصي اطلاعات,طي خرداد ماه و بطور خاص در سه شنبه گذشته به منزل شهيد راه
آزادي,ندا آقا سلطان مراجعه كرده و از خانواده وي خواسته بودند كه مراسم
سالگرد اين شهيد قيام را برگزار نكنند وحتي به بهشت زهرا نيز نروند,اين
خانواده مقاوم كه شركت و برگزاري در مراسم فرزند شهيدشان را حق خود ميدانسته
اند , تن به خواسته عناصر حكومتي نداده و گفته بودند كه ما مراسم سالگرد
عزيزمان را گرامي داشته و برگزار ميكنيم.مردم و جوانان وخانواده هاي
جانباختگان در اين مراسم شركت كرده و ياد ندا و ساير شهداي 30 خرداد را گرامي
داشتند.فضاي امنيتي و رعب و وحشت توسط عناصر حكومتي در بهشت زهرا و اتوبانهاي
اطراف برقرار است و ترددات به شدت كنترل ميگردد.

***

بنا به گزارشات و اخبار دريافتي,مزدوران حكومتي براي جلوگيري از تجمع و شركت
مردم تهران بر سر مزار شهداي 30 خرداد و بطور خاص ندا آقا سلطان كليه جاده ها
و اتوبانهاي منتهي به بهشت زهرا را كنترل ميكنند و مانع تردد خودروهاي شخصي و
خانوادگي كه بيش از 2 نفر سرنشين دارند ميشوند.
مسيرهاي سه راه افسريه ,اتوبان آزادگان به اتوبان كاظمي كه نهايتاً به بهشت
زهرا منتهي ميشود تحت كنترل شديد امنيتي است و نيروهاي انتظامي و لباس شخصي
رانندگان و سرنشينهاي خودروها را مورد سوال و كنترل امنيتي قرار ميدهند و
خودروهايي كه قصد تردد به سمت بهشت زهرا را دارند برميگردانند.اتوبان و
مسيرهايي كه به سمت مسير تندگويان كه نهايتاً به مسير بهشت زهرا ختم ميشود نيز
توسط مأموران نيروي انتظامي و پليس راه بسته شده اند.تعدادي از مردم و خانواده
ها با اشراف از اين وضعيت از ساعت 1030 صبح به بعد جهت شركت در مراسم سالگرد
شهيد ندا به بهشت زهرا رفته اند و در بعد از ظهر بر سر مزار وي حاضر شده و
اداي احترام نموده اند.
بنا به گزارشات دريافتي 4 تا 5 هزار نفر در مراسم سالگرد شهدا شركت كرده
اند.حاكميت استبداد مذهبي بيش از 500 تا 600 نفر از يگانهاي نيروي انتظامي و
همچنين لباس شخصي ها را در بهشت زهرا و اطراف قطعه هاي مربوط به شهدا مستقر
نموده است.

***

بر اساس اخبار دريافتي حكومت ضد مردمي فضا و كنترل امنيتي شديدي بر سر مزار
شهيد قيام ندا آقا سلطان به راه انداخته است.براي جلو گيري از ورود جمعيت و
شركت كنندگان در مراسم شهيد نداآقا سلطان دور قطعه 257 را كلاً داربست كشيده
اند و مانع تردد نفرات به داخل قطعه ميشوند,كليه ترددات به قطعه مسدود گريدده
و يك مسير كه سراسر آن را نيروي انتظامي چيده اند,باز گداشته اند و اعلام
نموده اند كه فقط اقوام درجه يك اين شهدا ميتوانند به اين قطعه مراجعه كنند.
مزدوران و عوامل امينتي با لباس سبز مخصوص همچنين با زدن ماسك به صورت خود كه
مانع شناسايي شوند جو و فضاي رعب و وحشت آفريده اند. تردد خودرو و سرنشينان
آنان در كليه مسيرهاي منتهي به قطعه و حتي خيابانهاي اطراف را نيز با دوربين
هاي مخصوص جهت شناسايي و ... فيلمبرداري ميكنند.يكي از مادران كه قصد ورود به
قطعه براي اداي احترام به مزار شهدا داشت با برخورد شديد نيروي انتظامي مواجه
شد و او را برگشت دادند.درگيري بين مردم و نيروهاي انتظامي در نزديك قطعه 257
رخ داد كه دو مرد مسن حدوداً 60 ساله توسط نيروهاي انتظامي در جا دستگير
گرديدند.
بيش از 100 ون نيروي انتظامي تمامي محيط بهشت زهرا و اطراف قطعه 257 را اشغال
كرده اند و مانع هر ترددي به اين قطعه هستند.

----------------------------------------------------------------

گرامیداشت سالگرد جان باخته راه آزادی مسعود هاشم زاده

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" بعد از ظهر امروز با حضور تعداد زیادی از مردم مراسم گرامیداشت سالگرد شهید راه آزادی مسعود هاشم زاده در منزل پدری و آرامگاهش برگزار شد و حاضرین آرامگاه او را گل باران کردند
روز یکشنبه 30 خرداد ماه تعداد زیادی از مردم در منزل و آرامگاه جان باخته راه آزادی مسعود هاشم زاده در روستای خشک بیجار حضور یافتند و سالگرد او را گرامی داشتد.این مراسم از ساعت 17:00 در آرامگاهش آغاز شد. در این مراسم علاوه بر خانواده ، بستگان ، دوستان و مردم شهر ،مادران عزادار تهران،کرمانشاه و رشت شرکت داشتند.
ابتدا حاضرین با نثار گل و روشن کردن شمع بر آرامگاه این جان باخته راه آزادی ادای احترام کردند. سپس بر خلاف مراسم سنتی، حاضرین با سر دادن سرودهای انقلابی و ملی یاد وخاطره این جانباخته راه آزادی را گرامیداشتند . از جمله سرودهای که در آنجا خوانده می شد ؛باز اومد بهارون، مرغ سحر و سرودهای مختلف دیگر بود.
این مراسم در روستای خشک بیجار از توابع شهرستان رشت زادگاه پدری این شهید راه آزادی که در آن خفته است برگزار شد.مراسم تا ساعت 19:00 ادامه داشت.
لازم به یاد آوری است شهید راه آزادی مسعود هاشم زاده سال گذشته در تهران همراه با ده ها نفر دیگر به گلوله بسته شد و جان باخت. به گلوله بستن مردم در پی فرمان علی خامنه ای در روز 29 خرداد ماه صورت گرفت.برای پوشاندن جنایت علیه بشریت که در طی سال گذشته صورت گرفته بود خانواده های جان باختگان هنوز از انجام آزادانه مراسم سالگرد عزیزانشان محروم هستند.

30 خرداد 1389 برابر با 20 ژوان

----------------------------------------------------------------

حضور گسترده لباس شخصی ها در اطراف مزار ندا

خبرنگار ما از تهران: در اولين سالگرد شهادت "ندا" مزار او در قطعه 257بهشت زهرا در محاصره نيروي انتظامي و لباس شخصي ها قرار گرفته است. اين نيروها با فيلم برداري و گرفتن عكس از افراد سعي دارند تا با ايجاد فضاي امنيتي از نزديك شدن مردم به اين قطعه كه سهراب اعرابي و برخي ديگر از شهداي جنبش در آن به خاك سپرده شدند جلوگيري كنند. نيروهاي امنيتي تا اين لحظه اجازه نداده اند كه هيچ فرد يا گروهي خود را به مزار شهدا نزديك كند. بين 50 تا 70 نفر از نيروهاي پليس و تعداد زيادي از لباس شخصي ها در اطراف اين قطعه مستقر شده اند.

----------------------------------------------------------------

فیلم؛ برگزاری مراسم سالگرد قتل ندا در استکهلم ۳۰خرداد

http://www.youtube.com/watch?v=1VUhCDjmcfw

----------------------------------------------------------------

فضای میلیتاریستی شهر تهران در روز 30 خرداد

خبرگزاری هرانا - فضای شهر تهران در روز 30 خردادماه، که مصادف است با سالروز یکی از خونبارترین روزهای حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، به شدت میلیتاریستی عنوان شده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، امروز در اکثر نقاط شهر تهران منجمله میدان فاطمی، میدان و خیابان ولی عصر، میدان انقلاب، خیابان کارگر شمالی، مترو 15 خرداد و مترو دروازه دولت ماموران امنیتی و لباس شخصی حضور چشمگیری داشته اند.

بر اساس اینکه 30 خرداد سالروز کشته شدن ندا آقا سلطان که به نماد اعتراضات پس از انتخابات (جنبش سبز) تبدیل شده است، می باشد؛ نیروهای امنیتی برای جلوگیری از هرگونه تجمع و ایجاد فضای رعب و وحشت در خیابان خسروی و خصوصا کوچه صالحی(محل جان باختن ندا آقا سلطان) حضور یافته و اقدام به فیلم برداری از مردم نمودند. این نوع برخورد در میدان فاطمی نیز مشاهده شده است.

لازم به یادآوری است که در روز 30 خرداد سال 1388 خشونت در تجمعات مردمی پس از انتخابات شدت گرفت و نیروهای امنیتی بسیاری از شهروندان را مورد ضرب و شتم قرار داده و بعضا با شلیک گلوله ی مستقیم کشتند. برخی معتقدند گفته های سید علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، در خطبه های نمازجمعه مورخ 29 خرداد ماه به مثابه فرمان برخورد شدید تر نیروهای امنیتی با مخالفان دولت بوده است.

در این روز علاوه بر ندا آقا سلطان چندین تن دیگر منجمله ابوالفضل عبدالهی، اشکان سهرابی، امیرحسین طوفان پور، ایمان هاشمی، پويا مقصود بيگی، سالار طهماسبی، سعید عباسی فر، سید رضا طباطبایى، سهراب اَعرابی، محسن حدادى، مسعود هاشم زاده، واحد اكبرى، فاطمه سمسارپور و ... کشته شدند.

----------------------------------------------------------------

تجمع ایرانیان مقیم اروپا در پاریس در اعتراض به جنایات رژیم

گزارش دریافتی: تجمع ایرانیان مقیم اروپا در پاریس در اعتراض به جنایات جمهوری اسلامی
روز شنبه 19 ژوئن صدها تن از ایرانیان مقیم اروپا در شهر پاریس با حضور در میدان سنت میشل سرکوب اعتراضات مدنی مردم ایران را محکوم کردند . در این تجمع که گروهها و جریانات مختلف ایرانی سراسر اروپا در آن شرکت داشتند با پخش بیانیه هایی به زبان فرانسوی و ایراد سخنرانی در مورد جنایات حکومت جمهوری اسلامی رفتارهای ضد بشری این حکومت را محکوم نمودند.
در این تجمع که با تلاش "انجمن همگامان" تدارک یافته بود، جریانهای مختلف سیاسی با در دست داشتن عکس قربانیان نقض حقوق بشر در ایران از جمله فعالین سیاسی کردی که در 19 اردیبهشت اعدام شدند، با سردادن شعار و پخش و قرائت بیانیه ی گروههای شرکت کننده ضمن تایید خواسته¬های دمکراتیک مردم ایران بر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی تاکید و خواستار جایگزینی یک سیستم دمکراتیک شدند.

----------------------------------------------------------------

قتل ندا؛ اعتراض عفو بین الملل به جمهوری اسلامی

عفو بین الملل: جمهوری اسلامی باید قاتل ندا را به دست عدالت بسپارد

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: سازمان عفو بین الملل در بیانیه ای که امروز یکشنبه 20 ژوئن 2010 و در سالگرد قتل ندا آقا سلطان منتشر کرد با انتقاد از دولت جمهوری اسلامی به خاطر نادیده گرفتن شواهد و مدارک قتل ندا آقا سلطان، آن را نمونه ای روشن از فرهنگ مصونیت از مجازات خواند که پس از اعتراضات انتخابات ریاست جمهوری در سال 2009 گسترش یافته. امنستی اینترنشنال در ادامه، فرافکنی های جمهوری اسلامی برای متهم کردن نیروهای خارجی در مورد قتل ندا آقا سلطان را مانور وقیحانه ای برای حفظ وجهه از جانب مقامات جمهوری اسلامی دانست.

سازمان عفو بین الملل گفت یک سال پس از قتل ندا آقا سلطان، ناتوانی مقامات ایرانی در سپردن قاتل ندا آقا سلطنان به دست عدالت نمونه ای روشن از فرهنگ مصونیت از مجازات است که پس از اعتراضات انتخابات ریاست جمهوری در سال 2009گسترش یافته.

ندا آقا سلطان جوان 27 ساله ای بود که در 20 ژوئن 2009 در جریان اعتراضات مردمی پس از انتخابات ریاست جمهوری، در یکی از خیابان های شهر تهران مورد هدف قرار گرفت. ویدئو کلیپی از مرگ وی که مردم را در حال کمک به وی نشان می داد و در سراسر دنیا پخش شد وی را به نماد جنش اعتراضی ایران تبدیل کرد.

حسیبه حاج صحراوی نایب رئیس عفو بین الملل در خاورمیانه و شمال آفریقا گفت قتل نامشروع ندا آقا سلطان نه تنها حاکی از موارد متعدد نقض حقوق بشر بر علیه ایرانیان است (و تا به امروز هم ادامه داشته)، بلکه نمایانگر امتناع سرسختانه دولت جمهوری اسلامی از اجرای عدالت در مورد مسئولین شکنجه و قتل مخالفین خود می باشد.

امنستی اینترنشنال دولت جمهوری اسلامی را متهم کرد که با وجود مدارک و شواهد متعدد درباره قتل ندا آقا سلطان، هیچ گونه تحقیقات مستقلی در این زمینه انجام نداده است و حتی «با تکذیب دخالت نیروهای بسیج در قتل وی، افراد و سازمان های بسیاری از جمله بی بی سی، سی ان ان، سازمان سیا و حتی آرش حجازی، پزشکی که بعد از هدف قرار گرفتن ندا به کمک او رفته بود را عامل قتل وی معرفی کرده.». حسیبه حاج صحراوی نایب رئیس عفو بین الملل در خاورمیانه و شمال آفریقا در ادامه از این عمل با عنوان مانوری وقیحانه برای حفظ وجهه توسط دولت جمهوری اسلامی یاد می کند.

سازمان عفو بین الملل در این بیانیه مجددا از دولت جمهوری اسلامی خواسته تا اجازه دهد در این زمینه تحقیقات مستقلی در مورد قتل ها و بدرفتاری های صورت گرفته در هنگام انتخابات و پس از آن، منجمله تحقیقات مستقلی پیرامون قنل ندا آقا سلطان صورت بگیرد.

عفو بین الملل همچنین از دولت ایران خواست که به گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد اجازه بازدید از این کشور را بدهد. با وجود دعوت نامه ای که توسط مقامات جمهوری اسلامی به سازمان ملل متحد ارائه شده، از سال 2005 تاکنون این سازمان اجازه بازدید از ایران را نیافته است. و حداقل 5 درخواست گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد برای بازدید از ایران تاکنون بی جواب مانده است.

نایب رئیس عفو بین الملل در خاورمیانه و شمال آفریقا با اشاره به نادیده گرفتن اطلاعات بدست آمده توسط معترضین از ضارب ندا آقا سلطان (عباس کارگر جاوید) در محل قتل وی، توسط مقامات قضایی جمهوری اسلامی گفت: مقامات دولتی بدانند که تلاش آنان برای سرپوش گذاشتن بر شواهد، با توجه به مسئولیت آنها، مردم را آرام نخواهد کرد.

عفو بین الملل در این بیانیه ضمن اشاره به مرگ بیش از 80 نفر در اعتراضات انتخابات ریاست جمهوری ایران از عدم انجام تحقیقات مستقل و روشن در مورد اعمال خشونت و تجاوز و سایر اشکال شکنجه، و همچنین تهدید کسانی که تلاش داشتند تا حقیقت را آشکار کنند، توسط مقامات جمهوری اسلامی انتقاد می کند.

----------------------------------------------------------------

دو گزارش از سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان

وضعیت وخیم خلیل مطفی رجب در زندان

زندانی سیاسی خلیل مطفی رجب ؛ کرد تبعه سوریه در سال1384 توسط دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان سقز به ریاست قاضی شایا به 16 سال حبس محکوم گردید . وی در مدت چهار ماه گذشته دچارعفونت ریه و صرفه شدیدی گردیده ؛ به طوری که طی چند روز اخیر همراه با خونریزی بوده است . مسئولان زندان تاکنون هیچ اقدامی برای مدوا و انتقال نامبرده به بیمارستان انجام نداده اند .
خلیل مطفی رجب به اتهام ارتباط با احزاب کردی پنجمین سال دوران محکومیتش را در زندان سپری می کند .

تایید حکم زندانی سیاسی ناصر معیری

حکم یک سال و نیم حبس برای زندانی سیاسی ناصر معیری اهل بانه توسط دادگاه تجدید نظر استان کردستان تایید گردید .
نامبرده در تاریخ 25/9/1385 دستگیر و توسط دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان سقز به اتهام همکاری با احزاب کردی به یک سال و نیم زندان محکوم گردیده بود . ناصر معیری پس از تایید حکم از سوی دادگاه تجدید نظر استان کردستان ؛ برای گذراندن دوران محکومیت به زندان شهرستان بانه منتقل گردید .

سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان
شنبه 29خرداد 1389 ( 19 ژوئن 2010 )

----------------------------------------------------------------

بیانیه تازه کروبی: ننگ ظلم بر مردم با هیچ رنگی پاک نمی شود

سایت سحام نیوز:

بیانیه مهم مهدی کروبی در مورد اختیارات ولایت فقیه

....اختیار و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شد که گمان نمی کنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز درنظر گرفته باشد.
***


بسم الله الرحمن الرحیم

ملّت بزرگ و شریف ایران

یک سال از حضور با شکوه و پرشعور شما در انتخابات ریاست جمهوری دهم گذشت. حضور پرشور شما در آن انتخابات، گواه تمایل تان برای اعمال حق تعیین سرنوشت خود در امور مملکت تان بود که متاسفانه اما عده ای بر اساس تئوری ای که مردم را ناصر حکومت و ولی فقیه می داند نه ناصب آن، به جای شما تصمیم گرفتند و رای خود را به نام شما خواندند. یکسال از چنین انتخاباتی گذشت و در این یک سال، فراز و نشیب بسیار دیدیم. دیدیم که چگونه اصحاب قدرت پرده حجب و حیا را دریدند، و هزینه این بدنامی را برای حکومت اسلامی خریدند و شهروندان این مملکت را که از رای شان می پرسیدند در خیابان ها به شهادت رساندند و بسیاری را به خاک و خون کشیدند و زندان ها را از فرزندان این نظام و انقلاب پر کردند. آنچه در این یکسال غایب بود “حقوق ملّت مندرج در فصل سوم قانون اساسی” بود و آنچه جای آن را گرفته بود پا فشاری اصحاب قدرت بود بر بکارگیری زبان زور و شکستن تمامی حرمت ها. ما اما به رغم تمامی این تلخی ها و سیاهی ها همچنان امیدواریم که قطار خارج شده از ریل قانون اساسی، انقلاب و امام به راه اصلی خود بازگردد و خطاکاران توبه کنند و راه گفتگو و تعامل هموار شود.

ملّت بزرگ و شریف ایران

یکسال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و گذر از مصائب و تلخی های این یکساله بیش از هر چیز لازم می دانم سپاس، تشکر و تقدیر خود را از خانواده های معظم شهدای حوادث یک سال گذشته که در مظلومیت تمام حتی نگذاشتند مراسمی در شأن عزیزانشان برگزار نمایند، اعلام کنم. اینجانب ضمن همدردی با خانواده های شهدای عزیز از خداوند برای شهدای این راه، رحمت و برای بازماندگان آنها نیز طلب صبر و اجر می کنم. به مجروحین عزیز هم که در کنار جراحت ها و آسیب ها حتی حق درمان در آسایش نیز از آنها سلب شد، ادای احترام می کنم و در مقابل این همه استقامت و پایداری آنها سر تعظیم فرود می آورم. و نهایتاً از خیل کسانی که به ناحق و برای خفه کردن ندای حق طلبانه این ملت مظلوم و بزرگ، به جای مجرمین واقعی به زندان افتادند، به نیکی یاد می کنم. این روزها زندان های کشور پر است از یاران انقلاب و امام، و اندیشمندان و فرهیختگان و جوانان و آزادی خواهان و همچنان امیدوارم مقامات قضایی کشور در جهت احیای دستگاه قضا به جای صدور کیفر خواست های سیاسی و ابلاغ احکام دیکته شده، زمینه رهایی و آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را به زودی فراهم آورند.

ملت حق خواه و آزادی خواه ایران

تا یکسال پیش با وجود اختلافات فراوان در شیوۀ اداره کشور و تعطیل یا تفسیر به رأی قانون اساسی توسط برخی حاکمان، وحدت و انسجامی نسبی میان همه جریان های فکری و فعال سیاسی و آحاد مردم و مسئولان نظام وجود داشت. اگرچه عده ای به حقوق مردم و آزادی های مشروع آنان بی اعتنایی می کرند و حقوق اقوام گوناگون ایرانی و اقلیت های رسمی دینی و مذاهب و فرق مختلف اسلامی را نادیده می گرفتند و از هتک حرمت و توهین و تحقیر اقشاری چون جامعه زنان و جوانان و اعمال خشونت و رعب و وحشت علیه آنان ابایی نداشتند و فضای یأس و سرخوردگی در جامعه ایجاد می کردند و فشارهای سنگین و غیر قابل تحملی بر حوزه های علمیّه و دانشگاه های کشور وارد می آورند تا حوزه و دانشگاه را مطیع خود سازند ولی آنچه در انتخابات ریاست جمهوری گذشته اتفاق افتاد از همه آنچه پیشتر دیده بودیم فراتر بود. به کارگیری تمام امکانات مالی، رسانه ای، نظامی و بسیج جهت مصادره رأی مردم و اعلام نتایج انتخابات به صورت مهندسی شده و ظالمانه و در عین حال ناشیانه، و توهین و تحقیرهایی که از آن پس نسبت به مردم و جریان های حاضر در صحنه به عمل آمد و از همه بدتر بی اعتنایی نسبت به معترضین و اعتراضات، اتفاقات جدیدی بودند که در چنین وسعتی در سه دهه گذشته در این مملکت رخ نداده بود. بدین ترتیب اگر تا یکسال پیش وحدت و انسجامی نسبی در کشور حاکم بود، بعد از غارت رأی مردم به وسیله مجریان و ناظران در سایه زور و سرنیزه، ادامه چنان وحدتی غیر ممکن می نمود، آنچنانکه کاندیداها و هواداران ایشان و آحاد مردم نیز نسبت به این ظلم آشکار و بزرگ اعتراض کردند و آنچنانکه به یاد داریم تمام مطالبه آنان در ابتدا در شعار زنده و جاوید ” رأی من کجاست؟ ” تبلور یافت. متاسفانه اما مسئولان مربوطه به جای توجه و رسیدگی به این مطالبه حداقلی و به کار گیری قانون و عدالت، به خشونت و ایجاد فضای امنیتی و بازداشت و شکنجه و آزار معترضین و تشکیل دادگاه های فرمایشی و صدور آرای کلیشه ای روی آوردند و هزینه ای سخت و جبران ناپذیر را بر نظام، کشور و مردم تحمیل کردند. بسیاری از رجال و شخصیت های با سابقه حوزه دین و سیاست و انقلاب را کافر، ملحد، محارب، اجنبی و خود فروخته معرفی کردند و چوب حراج بر تمام سرمایه های مادی و معنوی این مملکت و انقلاب زدند.

ملت عزیز ایران

همانطور که می دانید و پیشتر هم اشاره کردم در یک سال گذشته پرده حجب و حیا از سوی کسانی که خود را وابسته به مراکز قدرت می دانند دریده شد و پیاده نظام این جریان در رسانه ها و سایت هایی که از پول نفت و بیت المال ارتزاق می کنند چنان آتشی بر خیمه نظام و انقلاب زد که ترکش های آن به همه خدمتگزاران و انقلابیون از جمله بیت معزز حضرت امام و نوه عالم و اندیشمند ایشان حاج سید حسن خمینی و دیگر مراجع بزرگ شیعه نیز اصابت کرد. سامان دهی عده ای از مواجب بگیران در ۱۴ خرداد و شکستن حرمت بیت امام در کنار مرقد ایشان را دیدیم و سیل محکومیت این فعل ابلهانه از سوی مردم و علمای بزرگ و مراجع تقلید را هم به نظاره کردیم. در مقابل واکنش مردم و علما اما یک روزنامه که حریمی اهریمنی دارد و هیچ چارچوب و حد و مرزی برای گستاخی و فحاشی قائل نیست همچون گذشته در دفاع از رفتار اوباش پیاده نظام، به توهین مضاعف به نوه امام پرداخت گویی بدان دلیل که جرم آن عزیز ایستادن در کنار ملت بود. این روزنامه اهریمنی به همین مقدار بسنده نکرد و با ساختار شکنی عجیبی به حریم مراجع نیز وارد شد و آنان را به سبب آنکه توهین به بیت امام را محکوم کرده بودند مورد پرسش و تهدید قرار داد. این روزنامه مراجع را متهم به ملاحظه کاری کرد و از آنان پرسید که ” کدام ملاحظه می تواند با دفاع از حریم اسلام و انقلاب برخاسته از آن برابری کند؟ ” باید تاسف خورد بر کسانی که کمترین درک و فهمی از آموزه های اسلامی و انقلابی امام نداشته اند و ندارند و با این حال می خواهند درک آلوده به قدرت خود را با زور و زندان و تهدید به دیگران از جمله مراجع بزرگ و محترم شیعه تحمیل کنند. حال آنکه مرجعیت شیعه دارای تاریخ و جایگاهی رفیع و حافظ آیین محمدی در ایام غیبت است. آنها اما مراجع را نیز مطیع قدرت خود می خواهند و از همینرو پیاده نظام خود را به بیت مراجع می فرستند تا آنها را به بصیرت دعوت کنند و آنگاهی که دعوت به بصیرت گرهی از کار فروبسته شان نمی گشاید، عده ای را اجیر می کنند تا نیمه شب در کمال توحش به بیت آیت الله العظمی صانعی و دفتر مرحوم آیت الله العظمی منتظری حمله کنند و خواستار خروج آنان از قم شوند. تاملی در اخبار این حوادث و فیلم های این حملات وحشیانه به بیوت مراجع و روایات نزدیکان آیت الله صانعی و بیت آیت الله منتظری از این حملات سبعانه کافی است تا پاسخی به این پرسش بیابیم که آیا جایگاه مرجعیت و علمای دین در طول تاریخ شیعه تا کنون چنین مورد بی حرمتی واقع شده است؟ و آن بسیج مردمی که با رمز یا زهرا(س) به متجاوزین به خاک کشور یورش می برد کارش به کجا رسیده است که ساعت ۵/۳ نیمه شب به بیوت مراجع حمله و به تخریب و غارت اموال و کتب دینی می پردازد؟ به راستی چه کسی مسئول و پاسخگوی این انحراف عظیم است ؟ به یاد داریم که قبل از پیروزی انقلاب اظهار نظر گستاخانه یک نفر در روزنامه اطلاعات نسبت به یک مرجع دینی چه طوفانی در کشور به پا کرد و امروز در روزنامه ای که عنوان نمایندگی رهبری را یدک می کشد چگونه به مراجع دین توهین می شود. شاید حریم اهریمنی و حمایت های مادی و امنیتی بی شمار امروز مانع از پاسخگویی مردم به این حرمت شکنان شود اما این گستاخی ها هرگز از اذهان مردم پاک نخواهد شد. و آیا اگر مردم نیز سکوت کنند خدا در برابر چنین ظلمی به بزرگان دین و اسلام سکوت خواهد کرد؟

از یاوه گویی های آن سرمقاله اگر بگذریم، در سرمقاله آن روزنامه اهریمنی نکته قابل تامل و درستی نیز بیان شده بود و آن، همین سخن امیرالمومنین علی (ع) بود که افراد را باید با معیار ” حق ” سنجید و نه ” حق ” را با معیار افراد. به راستی تعریف حق و عدالت از منظر آقایان چیست و چگونه می توان مطالبه حق رأی مردم را با گلوله پاسخ داد و آنگاه از حق نیز سخن گفت؟ اساس مطالبه مردم در روزهای پس از انتخابات، تنها حق رأی شان بود و به دنبال جنایات بی حد و حصر در کهریزک و سایر بازداشتگاه های غیر قانونی و قانونی بود که مطالباتی دیگر بر مطالبه اولیه مردم افزوده شد، که مگر می شد مردم را به گلوله بست و از آنها خواست که از این خون ریخته شده و مسببان آن نپرسند؟ اما چه کسی طرح این مطالبات حقه و پرسشی حداقلی درباره رای خود را از ابتدا در مخالفت با ولایت فقیه تلقی کرد؟ چرا با توسل به ولایت فقیه تیشه به ریشه قانون اساسی و جهوری اسلامی برخواسته از رأی مردم زده و اختیار و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شد که بعید می دانم در مواردی این مقدار اختیار از سوی خداوند به پیامبران و ائمه معصومین نیز داده شده باشد و حتی گمان نمی کنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز درنظر گرفته باشد؟ تاریخ شیعه انتقاد از حاکم را نه تنها لازم بلکه واجب شرعی می داند: “النصیحه لائمه المسلمین”. امام صادق می فرمایند که “احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی” اما می بینید که آقایان اظهار نظر و بیان دیدگاه افراد را تقابل با ولایت فقیه تفسیر می کنند. رهبری در مورد انتخابات نظر خود را اعلام کردند اما آنچنانکه دیدیم مردم در کمال احترام به ایشان، نظری دیگر داشتند و آن مطالبه رأیی بود که به صندوق انداخته بودند. مگر می شود با کهریزکی کردن مردم و آباد کردن قبرستان ها درک شعور و حق پرسش را از مردم سلب کرد و به بهانه نظر رهبری به مراجع و بیت و یاران امام با توسل به اوباش حمله کرد و اصول قانون اساسی را زیر پای سرکوبگرانه خود له کرد؟ یاران امام و مردم هوشیار هنوز سنت و سیره عملی آن عزیز سفر کرده را فراموش نکرده اند. ایشان بارها مطالبی فرمودند و مسئولین بنا به درک و نظر خود به گونه ای دیگر عمل کردند و با این حال نه امام ناراحت شدند و نه کسی به آنان اعتراض کرد و نه آن مسئولان که نظری مخالف دیدگاه امام داشتند از حقوق اجتماعی خود مرحوم شدند. آیا اگر اعلم علما و مرجع دینی و ولی فقیه نیزدر پایان رمضان، ماه را ندید و بر اساس معیارها به صدور حکم عید فطر نرسید ولی چوپان یا کارگری ساده و بی سواد دربلندای افق کوه های محل زندگی خود ماه را دید و افطار کرد، او ضد ولایت فقیه، مخالف نظام، مشرک، محارب و وابسته به آمریکا و صهیونیسم است؟ گیریم که آقایان متوجه دزدیدن رای مردم نشده اند اما مردم این اتفاق را به چشم دیده باشند حال آیا می توان آنها را ضد ولایت فقیه و مشرک و محارب خواند؟ به راستی پرسیدن از رای خود چه ربطی به ضدیت با دین و اسلام و ولایت فقیه دارد؟ علاوه بر این در حوزه دین آزادی بخش و جهانی اسلام که مخالف و معاند می توانند در حضور امام معصوم به بحث و مناظره و جدل پرداخته و حتی در خصوص انکار خدا هم صحبت کنند چگونه است که عده ای، درخواست رسیدگی و احقاق حق را جرم و مخالفت با ولایت فقیه می دانند؟

ملت آزادی خواه و شریف ایران

همه ما به یاد داریم که نگاه سیاسی و اجتماعی بنیانگذار جمهوری اسلامی در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی با نگاه سیاسی و اجتماعی آن حضرت تفاوت داشت اما به یاد نداریم که هیچگاه هیچ یک از این دو طرف سخنی در تخطئه طرف مقابل زده و مردم را به مقابله با یکدیگر تحریک و تشویق کرده و فضای جامعه دینی را به نا امنی کشیده باشند. همه به یاد داریم که امام(ره) در واکنش به دیدگاههای اختلافی مراجع شایسته دینی و حوزه های علمیّه از جمله در برخورد با دیدگاه های فقهی و اجتماعی و حتی سیاسی مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی چگونه عمل می کردند تا آنجا که اعلام عید فطر برای مسلمین را با تشخیص و اعلام آن به نقل از ایشان در رسانه ها به رسمیت می شناختند. ما به یاد داریم که عده ای یک نوار ضبط شده در حدود یک ربع ساعت از سخنان آیت الله العظمی گلپایگانی در رابطه با ولایت فقیه را که در نقطه مقابل دیدگاه امام قرار داشت برای امام آوردند و امام اما دستور دادند که مشروح سخنان ایشان دو بار از رادیو سراسری پخش شود. همه به یاد داریم که رهبری فعلی در دوره اول ریاست جمهوریشان در خصوص معرفی نخست وزیر نظری غیر از نظر امام و مجلس داشتند و چقدر زیبا بود که ایشان بر تصمیم خود که مخالف نظر امام و ولی فقیه وقت نیز بود پای می فشردند اما پاسخ این مخالفت با نظر رهبری و ولایت فقیه، چنان نبود که برخی امروز در نظر دارند. به یاد داریم که حتی در سال ۶۴ که جناب اقای موسوی برای دور دوم به عنوان نخست وزیرانتخاب شدند و در جریان معروف ۹۹ نفر نماینده ای که به آقای میرحسین موسوی رأی مخالف دادند رهبری فعلی که در مقام ریاست جمهوری قرار داشتند نیز موافق با انتخاب ایشان نبودند و فرمودند که آنان ۹۹ نفر نیستند و با احتساب اینجانب ۱۰۰ نفر هستند و در جریان تحلیف در مجلس و در حضور تماشاچیان و خبرنگاران نیز اظهار داشتند که التزام من به سوگند ریاست جمهوری درحالیست که تمام ابزار اجرائی آن در اختیار من نیست و با این بیان ادامه نا رضایتی خود نسبت به دیدگاه امام را اعلام کردند اما هیچگاه برای ایشان یا آن نمایندگان کمترین تعرض یا مزاحمت یا بی حرمتی پیش نیامد و ایشان هدف تیرهای تهمت قرار نگرفتند و هیچ یک از آن نمایندگان نیز بازداشت یا محکوم به ضدیت با نظام و ولایت فقیه نشدند. همه به یاد داریم که یکی از نمایندگان دور دوم مجلس در جریان یک نطق پیش از دستور در برابر معترضین که محتوای نطق او را خلاف دیدگاه امام می خواندند با صدای بلندی پاسخ داد که «اگر این طور باشد بهتر است حضرت امام ۲۷۰ پوزه بند برای مجلس بفرستند.» آن فرد اما به رغم بیان این موضوع هیچ وقت از طرف امام و بیت ایشان مورد غضب قرار نگرفت و مایه رنج و دردسر او فراهم نشد و مورد اذیت و آزار و شکنجه و بازداشت قرار نگرفت و حتی بعد از آن نطق در مناصب عالی نظام از جمله در سمت عضو حقوقدان شورای نگهبان و معاونت قوه قضائیه نیز انجام وظیفه کرد و مورد توجه مسئولان بالای نظام نیز قرار داشت و به یاد دارم باری که ایشان به ملاقات امام رفته بودند نیز درحالیکه در آن زمان معمول نبود خبر دیدار یک نماینده با امام را از رادیو پخش کنند، خبر آن دیدار از رادیو نیز پخش شد. حال آن ولایت فقیهی که بر اساس آموزه های علمی و عملی بنیانگذار جمهوری اسلامی می توان تصویر کرد را مقایسه کنید با تصویری که امروز از ولایت فقیه ارائه می شود و در سایه دفاع از آن عمل می شود. خدا می داند این خیانت که عده ای به ولایت فقیه و دین مردم روا داشتند چه آسیب هایی به کشور، مردم و باورهای معنوی آنها وارد کرده است.

ملت شریف و آزاده ایران

یک سال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و آنچه با رای شما کردند و آن خون هایی که برای احقاق حقوق شما ریخته شد یک بار دیگر با صراحت و صداقت اعلام می کنم که بر سر پیمان خویش با شما تا پایان این راه ایستاده ام و آماده ام تا با هر کس که به نمایندگی از سوی حاکمیت معرفی شود به مناظره بنشینم و نگرش خود نسبت به قانون اساسی، خط امام و انقلاب را بیان کنم تا مردم -همان ها که امام فرمود جان من فدای تک تک آنان- به داوری بنشینند و معین کنند چه کسانی از قانون اساسی، راه و اندیشه و آرمان های انقلاب منحرف شده اند و چه کسانی علیرغم همه فشارها و سختی ها بر آن اصول پایبند مانده اند. تنها در چنین مناظره آزادی در برابر چشم ملت است که می توان اعتماد از دست رفته مردم را بازیافت. که اگر اقناع مردم با این حجم از تبلیغات و در چنین باتلاقی از دروغ و تهمت ممکن بود، نباید احتیاجی به سرکوب می بود و بدون هراس و توسل به قوای مسلح، مجوز راهپیمایی سکوت به معترضین داده می شد. اما مخالفان رای مردم حتی حاضر نشدند سهم ناچیزی از امکانات و ابزار رسانه ای و تبلیغاتی شان را برای توضیح و پاسخگویی یا اعلام مواضع به معترضین واگذار کنند تا به بیان دیدگاه خود و دفاع از تهمت های ناروای وارده بپردازند. آقایان منطق را در گلوله دیدند و به سوی مردم پرتاب کردند. طرفه آنکه آقایان به جای مدیریت کشور و شنیدن صدای مردم، در این ام القرای اسلام، شعار مدیریت جهان و برنامه ریزی برای جهانیان داده می شود. از مردم و سایه خود می هراسند و به جای توسعه و آبادانی کشور، سرکوب و گسترش زندان ها و کهریزک ها، را در برنامه خود قرار داده اند و سودای مدیریت جهان را نیز در سر می پرورانند.

ملت آزاده و حق خواه ایران

آن رایی که از شما دزدیدند و حقی که ظالمانه از شما ستاندند ننگی است که با هیچ رنگی پاک نخواهد شد. آنچنانکه پس از یکسال به رغم تمام فشارها و ارعاب ها نه تنها مطالبه حق خواهانه شما به فراموشی سپرده نشده بلکه این تحول خواهی بر اساس یک شبکه اجتماعی گسترده در لایه های مختلف اجتماعی نیز رسوخ کرده است و این گسترگی اجتماعی چیزی نیست که بتوان با سرکوب و ارعاب و بازداشت و دادگاههای فرمایشی از میان برد. خداوند مومنان را به صبر و استقامت فراخوانده و وعده پیروزی به آنها داده است. راه شما اگرچه سخت و صعب و پر پیچ و خم است اما آینده وعده داده شده خدا متعلق به شما و تقدیر بر نابودی ستم پیشگان است و «الیس الصبح بقریب».

والسلام

مهدی کروبی

۳۰/۳/۱۳۸۹

----------------------------------------------------------------

یورش ماموران به منزل مادر فعال دربند سندیکای شرکت واحد

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"یورش مامورین وزارت اطلاعات تحت عنوان حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه به منزل مادر سعید ترابیان و اذیت وآزار و توهین او، باعث اعتراض همسایه ها و فرار مامورین گردید
روز شنبه 29 خرداد ماه حوالی ساعت 16:00 مامورین وزارت اطلاعات تحت عنوان حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه به منزل مادر سعید ترابیان مسئول روابط عمومی شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه یورش بردند و این مادر سالخورده و بیمار را مورد اذیت و آزار و توهین قرار دادند.
این مسئله باعث شد که همسایه های این مادر نسبت به رفتارها و اعمال مامورین وزارت اطلاعات که تحت عنوان حراست شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه عمل می کنند اعتراض کنند. اعتراضات همسایه ها به حدی شدید بود که مامورین حراست وحشت زده منزل را ترک و فرار کردند.
مادر آقای سعید ترابیان مسئول روابط عمومی سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران حدودا 60 سال سن دارد و از نارحتی قلبی رنج می برد و تنها زندگی می کند. این مادر همچنین از بی خبری از وضعت فرزندش در نگرانی فزآینده ای بسر می برد.
روز گذشته همسر آقای رضا شهابی مسئول مالی سندیکا شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه به دلیل ربوده شدن همسرش توسط حراست این شرکت علیه آنها شکایت کرد.فردی که در دستگیری فعال سندیکایی رضا شهابی نقش داشت مرشدلو نام دارد او از مامورین وزات اطلاعات است که تحت نام حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه فعالیت می کند.
علیرغم مراجعات مکرر خانواده های شهابی و ترابیان به ارگانهای مختلف برای پیگیری وضعیت عزیزانش تا به حال هیچ جواب مشخصی به آنها داده نشده است. گفته می شود که پرونده این دو فعال سندیکایی به شعبه 2 بازپرسی دادگاه انقلاب مستقر در زندان اوین ارجاع داده شده است.
لازم به یادآوری است که علاوه بر سعید ترابیان و رضا شهابی دو تن از رهبران سندیکای اتوبوس رانی تهران و حومه آقایان منصور اسالو و ابراهیم مددی تنها به دلیل حق داشتن سندیکای کارگری چند سال است که در شرایط طاقت فرسایی در زندانهای اوین و گوهردشت زندانی هستند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،یورش به خانواده ها و بی اطلاع نگه داشتن آنها از عزیزانشان را محکوم می کند و ازکمیسر عالی حقوق بشر ،گزارشگران ویژه دستگیریهای خودسرانه و شکنجه سازمان ملل متحد و سازمان جهانی کار خواستار اقدامات عملی برای آزادی بی قید و شرط فعالین سندیکایی است.

30 خرداد 1389 برابر با 20 ژوان 2010

گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
سازمان جهانی کار
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل

----------------------------------------------------------------

حقایق زندگی عبدالمالک ریگی از صعود تا سقوط

دکــتـر عـبـدالسـتـار دوشـوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لـــنــدن

مقدمه :

ساعاتی پیش در سحرگاه امروز با اعدام ظاهراً زود بهنگام ِعبدالمالک ریگی بنیانگزار جنبش مقاومت مردمی ایران موسوم به جــنــدالله در تهران (۱)، نام وی به لیست طولانی "یاغیان" و رهبران جنبش های چریکی بلوچ که برعلیه تبعیض و ظلم و ستم حکومت های مرکزی به شورش برخاسته بودند، به تاریخ پیوست. هشتاد سال پیش نیز مـیـر دوست محمد خان بارانزهی که با بسیج چند هزار بلوچ مسلح بر علیه رضا شاه قیام کرده بود، در۲۶دی ماه ۱۳۰۸ در زندان تهران اعدام شد. اما بعد از دادشاه شورشگر معروف که وی نیز در ۲۰ دی ماه ۱۳۳۶ کـُشته شد، کمتر کسی در حد عبدالمالک ریگی شهرت و آوازه جهانی کسب کرده بود. علیرغم سن و تحصیلات نسبتاً پائین، ریگی علاوه بر جسارت و بیرحمی در عرصه عملیات ِ مسلحانه، مهارت و زیرکی فراوانی برای استفاده از رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی دنیای مدرن از خود نشان داد. امــا براستی ریگی چه کسی بود؟ چرا و چگونه برخاست؟ و چرا سقوط کرد؟ چرا بطور غیر علنی محاکمه شد؟ و چرا با عجله نسبی اعدام شد؟ و سوالات متعدد دیگری که احتمالاً جوابی برای همه آنها هرگز نخواهیم یافت. در نهایت شاید زندگی کوتا اما پُر ماجرای ریگی را در یک جمله بتوان خلاصه کرد: ریــگـی محصول و برآیند مکان و زمان خود بود و بر علیه هردو با خشونت تمام قیام کرد.

دوران کودکی و نوجوانی :

ریگی چهار سال بعد از پیروزی نقلاب اسلامی در خانواده ای نسبتا فقیر، همانند اکـثـر بلوچها، چشم به جهان ِ جمهوری اسلامی گشود. وی از اوایل دوران دبستان و نوجوانی با فقر ِ زائیده از ساختار حاکم و تبعیض عریان بین بلوچ و غیر بلوچ در زاهدان (مرکز استان سیستان و بلوچستان) آشنا شد. امتیازات ویژه مذهبی و قومی برای شیعیان طرفدار رژیم از یک طرف و سرکوب، تضیقات و تحقیر مردم بلوچ و مذهب اهل سُـنـَـت از طرف دیگر، تاثیر بسیار عمیقی بر روی ضمیر و روان ریگی گذاشت. در مرکز بلوچستان بخش وسیعی از فرزندان بلوچ با پاهای برهنه و شکمی گرسنه ناچارند از طریق دستفروشی امرار معاش کنند، در حالیکه اکثریت فرزندان غیر بومیان و مسئولین شیعه حکومتی از منازل خوب و ماشین و زندگی مرفه برخوردار هستند. مشاهده این دو نوع زندگی کاملا متفاوت در یک مکان و یک زمان برای ریگی و دوستانش که بعدها به جندالله پیوستند قابل هضم نبود. ریگی یک تن از برادران خود را در یک برخورد مسلحانه در منطقه سروان از دست داد. کوچکترین برادر وی بنام عبدالغفور نیز در یک عملیات انتحاری در قرارگاه نیروهای انتظامی در سراوان کشته شد. برادر بزرگترش عبدالحمید ریگی نیز در ۳خرداد ۱۳۸۹در زاهدان اعدام شد (۲). سه برادر دیگر ریگی مولوی عبدالرئوف، عـبـدالستار و عبدالغنی می باشند. پدر و مادر پیر آنها همواره بعنوان مشوق و همراه جنگجویان جندالله در کوهستان های بلوچستان تردد می کردند. پدر ریگی ها دو روز بعد از اعلام خبر نادرست اعدام عبدالحمید ریگی در خرداد ۱۳۸۸ بدلیل سکته قلبی از دنیا رفت. ریگی در سن سیزده سالگی تحصیلات خود را از سال دوم دبیرستان را رها کرد و عازم سفری پانصد کیلومتری بسوی جنوب استان شد تا به یکی از گروههای چریکی فعال بنام لـشـکر رسول الله به رهبری مولابخش درخــشان (۳) ملحق شد.

لشکر رسوال الله (یک دست قرآن و یک دست کلاشینکـُف) :

معمولا اکثر جنبش های چریکی در بلوچستان زمینه و محرکه ملی و یا قومی داشته اند. اما تبعیض مذهبی و تحقیر مذهب اهل سنت در طی سی سال اخیر، بــُـعـد جدید به قیام های مسلحانه در بلوچستان افزوده است. بعضی از گروههای موجود در بلوچستان با استناد و نشئت گرفتن از مولفه "جــهــاد" و "شــهــادت" مبارزه خود را جهاد ملی (قومی) ـ مذهبی معرفی می کنند. لـشـکر رسول الله به رهبری مولابخش درخــشان یکی از آن گروهها بود که مذهب بعنوان یک فاکتور مهم و انگیزه بنیادی برای جنگ مسلحانه مورد تاکید قرار می گرفت. این گروه چریکی عملیات خشونت باری را برعلیه نیروهای انتظامی در جاده ها و پاسگاه های مرزی جنوب استان سیستان و بلوچستان اجرا نمود. مولابخش درخــشان معتقد بود عملیات مسلحانه باید بر علیه نیروهای نظامی امنیتی رژیم متمرکز شود، در حالیکه عبدالمالک ریگی غیر نظامیان نظیر کارمندان دولتی و بخصوص به گفته او زابــُـلی های شیعه مذهب را "ظالم واشغالگر" و به اصطلاح "طعمه مشروع" می دانست و بر آن اصرار داشت. جندالله در بسیاری از اطلاعیه های خود از واژه "اشغالگران" استفاده کرده است (۴) و مبارزه خود را "جهاد بر علیه اشغالگران" توصیف نموده است. وانگهی عبدالمالک ریگی علاوه بر جنگجو بودن ، نامـجـو ونسبتا خودرای بود و بهمین دلیل در سال ۱۳۷۸ لشکر رسوال الله را رها نمود و برای ارتقاء ایدئولوژیکی رهایی یکی از مدارس مذهبی اهل سُـنـَـت در منطقه سراوان شد.

تحصیلات مذهبی و آشنایی بیشتر با فرهنگ "جـهـاد و شـهـادت" :

سرکوب، فقر، تبعیض و بیعدالتی گسترده در بلوچستان بعنوان انگیزه های بنیادی عبدالمالک را بسوی رادیکالیسم و مبارزه مسلحانه سوق داد. اما بلندپروازی او اجازه نمی داد تا وی خود را در "یک عضو ساده گروه چریکی" و یا طلبه یک مدرسه دینی خلاصه کند. او بدنبال باروری ایدئولوژیکی بود که بتواند مبارزه مسلحانه را توجیه و تقدیس کند. مدارس مذهبی در بلوچستان، مبارزه مسلحانه را توجیه و ترویج نمی کنند، زیرا بر خلاف بعضی از مدارس اهل سنت در پاکستان و یا مدارس مذهبی تشیع در قــُـم و مـشـهـد، مدارس بلوچستان "پرورشگاه جهادی" نیستند. بهمین دلیل ریگی مدرسه دینی در منطقه سراوان را ترک می کند و به شهر کراچی پاکستان می رود و در محله عمدتا بلوچ نشین مَـلـّـیـردر "جامعه دینی" و یا دانشگاه بین المللی ومذهبی بـیـنـوریـا (۵) ثبت نام می کند که به گفته مقامات کــنـگره آمریکا (۶) و روزنامه تـایـمـز آسـیا (۷) پرورشگاه طالبان و القائده بوده است . برخی نیز معتقد هستند ا ُسامة بن لادن و ملاء عـمـر رهبر طالبان هر دو در این دانشگاه مذهبی تحصیل کرده بودند (۸). ریــگـی سپس در نیمه دوم سال ۱۳۸۰ یعنی آغاز حمله آمریکا به افغانستان و سرنگونی حکومت طالبان، کراچی را ترک کرده به شهر کـوئـته مرکز ایالت بلوچستان پاکستان می رود ـ شهری که بسیاری از کادرها و رهبران طالبان و الـقـائـده بعد از شکست در افغانستان بدانجا فرار کرده بودند. ریگی از تماس ها و کانالهای ارتباطی که در کراچی برقرار کرده بود استفاده می کند و با ستیزه جویان شکست خورده الـقـائـده ای و طالبان تماس می گیرد.

بازگشت به ایران و پایه گزاری جندالله :

بــعــد از حمله نظامی آمریکا به افغانستان و شکست طالبان، عرصه بر ستیزه جویان الـقـائـده در پاکستان و افغانستان مستمراً تنگـتـر می شود. الـقـائـده دست به دامان دولت ایران برای کمک جهت خروج کادرهای خود از طریق ایران می شود. دولت آقای خاتمی نیز بر اساس دُکـتـرین ارائه شده توسط سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با این درخواست موافقت می کند بشرط آنکه اداره اطلاعات استان سیستان و بلوچستان بر امر نقل و انتقالات ستیزه جویان الـقـائـده ای نظارت و مدیریت کامل داشته باشد، و دوم اینکه این پروژه باید کاملا امنیتی و مخفی بماند (۹). البته نقل و انتقال حداقل صدها جنگجوی الـقـائـده ای در طی قریب به دوسال تا اواخر سال ۱۳۸۲ یعنی ماهها بعد از سرنگونی صدام حسین، از طریق بلوچستان نمی توانست از انظار عمومی مردم بلوچ مخفی بماند. الـقـائـده از عبدالمالک ریگی می خواهد بعنوان هدایت کننده و راهنما گروهای ستیزه جو را از مرز میرجاوه تا دهانه شرقی خلیج فارس در نزدیکی جاسک همراهی کند. افراد القاعده بعد از رسیدن به سواحل دریای عمان در نزدیکی جاسک با لینچ عازم کشورهای عربی و بخصوص عراق (قبل از سرنگونی صدام در خرداد ۱۳۸۲) و یمن و سومالی می شدند. البته بر طبق نوشته های مولوی عبدالرئوف ریگی برادر عبدالمالک و عضو شورای عـُـلمای جـُنـدالله ، عبدالمالک ریگی این مسئولیت را پوشیده از چشم اطلاعات و بصورت مخفیانه انجام می داده (۱۰). اما حقیقت این است که ریگی از این فرصت طلایی حداکثر بهره برادری را نموده است. ریگی از یک سو رابطه خود با الـقـائـده و طالبان را مستحکم و منسجم نموده، و از سوی دیگر این فرصت را یافته بود تا با دوستان قدیمی و جوانان طوایف مختلف از جمله کمال نارویی (سخنگویی فعلی جندالله) ، حاج محمد ظاهر ن (رهبر فعلی جندالله)، قنبرزهی، و یاسر تماس برقرار کرده و هسته اولیه و پنج نفره جندالله را تشکیل دهند. او در حین انسجام تشکیلاتی مخفی گروه خود، به "اغنای" ایدئولوژیکی گروه نیز اهمیت فراوانی می داد. مبارزه غیر مسلحانه و اولیه این گروه پنج نفره بر علیه سه موضوع عمده بود. تبعیض و سرکوب و بخصوص اعدام های فــله ای جوانان بلوچ توسط رژیم. مبارزه با اعتیاد و نجات جوانان معتاد از طریق آموزشات مذهبی و مبارزاتی. پایان دادن به درگیری ها و کشتارهای بین طایفه ای گسترده در آن زمان که توسط رژیم دامن زده می شد.

ظهور جندالله و آغاز مبارزه مسلحانه :

در پروسه کالبد شکافی ظهور جندالله می توان به زمینه های متعدد اشاراتی گزرا داشت. نخست اینکه اداره اطلاعات استان از تشکیل شبکه های مخفی مذهبی و تبلیغاتی توسط یاران ریگی به نحوی مطلع شده بود و بهمین دلیل ۱۵تن ازافراد وابسته به شبکه ریگی را دستگیر نمود (۱۱). البته در ابتدا افراد گروه مدعی بودند که این یک گروه مذهبی سنی برای قران خوانی ، تبلیغات و ترویج امور دینی است و شاخه نظامی نداشتند. دوماً دستگیری بعضی از سران الـقـائـده و بخصوص بازداشت اعضای خانواده ا ُسامة بن لادن توسط اطلاعات، خـُـلف وعده ای بر خلاف قول و قرارهای توافق شده بین طرفین بود. بعد از آن رابطه بین ایران و الـقـائـده شدیدا تیره گشت و نقل و انتقالات از طریق ایران نیز متوقف شد. در چنین شرایطی ریگی می توانست حداکثر حمایت لـُـجستیکی و پشتیبانی و آموزشی و غیره را از الـقـائـده و طالبان ِ افغان دریافت کند.

عامل مهم دیگر نقش آی اِس آی (Inter-Services Intelligence) سرویس مخوف اطلاعاتی ارتش پاکستان در حمایت از طالبان افغان و گروههای متعدد وابسته به طالبان و الـقـائـده بود. بهمین دلیل علیرغم سرکوب بیرحمانه و جوّ شدید خفقان و کنترل کامل امنیتی آی اِس آی بر ایالت بلوچستان پاکستان، جندالله از فضای تنفس و سهولت تردد در آن سوی مرز برخوردار بود. تشریح پیچیدگی این "رابطه" یا بهتر است بگویم "اغماض" از حوصله این نوشتار موجز خارج است. بعنوان مثال رابطه بسیار صمیمانه ایران و هندوستان (دشمن دیرینه پاکستان) در آن زمان، و شایعات مبنی بر حمایت کنسولگری هندوستان در زاهدان از ارتش آزادیبخش بلوچستان ِ پاکستان و حمایت ایران از بلوچهای جدایی طلب پاکستان و گروهای افراطی شیعه در کلانشهرهای پاکستان فقط دو عامل دیگر از عوامل مرکب و غامض سیاست منطقه می باشند که توجیهگر اغماض یا چشم پوشی از تردد جندالله در آن سوی مرز می باشد. بعد از تشکیل رسمی حرکت جندالله در اواخر سال ۱۳۸۲ و سپس در طی سالهای ۱۳۸۳تا اوایل ۱۳۸۴ فعالیت های جندالله بیشتر بر روی سازماندهی، گسترش تشکیلاتی و انسجام ایدئولوژیکی متمرکز بوده و فعالیت های مسلحانه قابل توجهی نداشته است. مذاکره با اداره اطلاعات دولت خاتمی جهت آزاد ی یاران دربند خود که در زندان زاهدان بودند، دغدغه اصلی عبدالمالک ریگی در آن شرایط بود. علیرغم مشکلات و سوءظن ها، تعدادی از افراد جندالله آزاد شدند و مذاکرات همچنان ادامه داشت ، تــــا اینکه ناخدای کـِـشـتی ِ طوفانزده تغییر کرد و کشتیبان را سیاستی دگر آمد.

ریاست جمهوری احمدی نژاد و آغاز خشونت عریان در استان :

انتخاب احمدی نژاد در سوم تیر ماه ۱۳۸۴ نقطه عطفی بود نه تنها در تاریخ ایران بلکه در افزایش تنش و گسترش خشونت در بلوچستان. دولت جدید با حمایت کامل از بخشی از شیعیان سیستانی (زابـُلی) و بر مسند قدرت نشادن عوامل افراطی وابسته بر کرسی های مدیریتی استانداری و ادارات و دادگستری استان و تشدید تبعیض بر علیه مردم بلوچ سـُـنـی مذهب بلوچستان، سیاست "تفرقه بینداز و حکومت کن" را در پیش گرفت. گفتگو بین جندالله و اداره اطلاعات دولت احمدی نژاد منقطع شد. بعضی از افراد منتسب به جندالله محاکمه و زندانی و حتی محکوم به اعدام شدند. درگیری ها در زاهدان به شدت افزایش پیدا کرد. در آذر ماه ۱۳۸۴جندالله راننده و محافظ احمدی نژاد را در جریان سفر احمدی نژاد به بلوچستان، به قتل رساند. در دی ماه همان سال۹ پرسنل نیروی انتظامی در پاسگاه مرزی سراوان به گروگان گرفته شدند. دو ماه بعد از آن یعنی در شب ۲۵اسفند ۱۳۸۴ جندالله در منطقه ای به نام تــاســوکی در جاده زابل ـ زاهدان ۲۳تن را کـُـشته، تعدای را زخمی و عده ای را به گروگان گرفت. حبیب الله دهمرده استاندار وقت سیستان و بلوچستان از این معرکه مـهـلـک جان سالم بدر برد و حسنعلی نـوری فرماندار زاهدان نیز زخمی شد. سیاست مـُـشت آهنین دولت احمدی نژاد-- یعنی اعدام و قطع دست و پا و شکنجه و تخریب مساجد و دستگیری های گسترده افرد مظنون به طرفداری از جندالله، با بمبگزاری ها و کشتار وحشتناک از طرف جندالله پاسخ داده می شد. کشتار دارزین در اردیبهشت ۱۳۸۵ و حمله مرگبار به اتوبوس نیروهای سپاه پاسداران در بهمن همان سال فقط چند نمونه از عملیات مهلک گروه جندالله هستند. ســر بریدن و کشتن اسراء و بخصوص ودیئوی سر بریدن شهاب منصوری برادر زن عبدالحمید (برادر عبدالمالک ریگی) و پخش آن از طریق بعضی از تلویزیون های ماهواره ای و اینترنت نه تنها موجب شوکه شدن بسیاری از ایرانیان و جهانیان، بلکه اعتراض و ابراز انزجار بسیاری را برانگیخت.

شـُـهـرت جهانی جندالله و عبدالمالک ریگی :

در بلوچستان گروههای چریکی بیشمار بوده و هستند که بسیاری از آنها حتی در ایران شناخته شده نیستند. وانگهی عبدالمالک ریگی به گروه معروف مولابخش درخشان بنام لـشـکر رسول الله پیوست. چند سا ل بعد از خروج ریگی از این گروه، مولابخش درخشان کشته شد و رهبری گروه به واحدبخش درخشان عموزاده وی محول گردید. این گروه متعاقباً در سال ۱۳۸۶با جندالله ادغام شد. در کنار جندالله گروههای متعدد چریکی نظیر حزب الفرقان به رهبری مولوی عبدالجلیل قنبرزهی، سازمان مبارزین سیستان و بلوچستان به فرماندهی حاج نعمت الله شه بخش، گروه الجهاد ِ بلوچستان، گروه جنبش خلق بلوچ، و گروه دُرّا شه بخش مشغول فعالیت بودند. بعضی از این گروها از جمله نهضت عدالت بلوچستان به رهبری عبدالوحد آرمیان به جندالله پیوستند. گروههای چریکی بلوچ در برخورد با اسراء و نحوه اعمال خشونت شیوه های کاملاً متفاوتی با گروه جندالله دارند. بعنوان مثال زمانی که دو جاسوس محلی تا به دندان مسلح اطلاعات ِ سپاه برای ترور ملاء کمال صلاح زهی (گورناکی) رهبر یک گروه چریکی بلوچ توسط محافظان وی دستگیر می شوند (۱۲). آن دو بعد از توبیخ و موعظه توسط ملاء کمال آزاد می شوند. در صورتی که جاسوسان توسط جندالله سر بریده می شوند. متاسفانه عفو و آزاد کردن جاسوس و مخبر هر گز سرخط اخبار روز نمی شود.

اگرچه ریگی در ابتدای کار تبلیغاتی و رسانه ای خود با استفاده از کانال های ارتباطی موجود بیشتر با رسانه های عربی تماس می گرفت، اما با گنجاندن دو شماره تلفن تماس ماهواره ای در وبلاگ جندالله و در همه اعلامیه های اولیه خود تلاش فراوانی برای جلب رادیو تلویزیون های ماهواره ای فارسی زبان داشت که در این راستا موفق شد. از دلایل موفقیت او می توان علاوه بر عزم راسخ و "کیش شخصیت نامـجـو" ، از وجود امکانات و "فضای تنفسی" در کوهستانهای هر دوسوی مرز، اعمال خشونت قاهرانه از نوع القائده ای نظیر عملیات انتحاری ، سر بُریدن و بمب گزاری در مسجد و غیره، حداکثر استفاده از رسانه ها برای تبلیغ و ترویج جنبش و خواسته های خود، نام برد. عامل مهم دیگر در کسب شهرت جهانی عبدالمالک ریگی عملکرد رژیم در بلوچستان و عکس العمل آن در صحنه بین المللی بود. بعنوان مثال جندالله شاید تنها گروه چریکی و یا از دید رسمی تنها گروه "تروریستی" در جهان باشد که دبیر کل سازمان ملل و شورای امنیت سازمان ملل بر علیه آن مجموعا چهار بیانه و اطلاعیه صادر کرده اند ـ آن هم با اصرار و پافشاری دولت جمهوری اسلامی ایران ولاغیر!. این بیانیه ها در محکوم نمودن حادثه تاسوکی (۱۳)؛ بمبگزاری اتوبوس سپاه در زاهدان (۱۴)، بمبگزاری مسجد حضرت علی ابن ابیطالب (۱۵) و بمبگزاری پـیـشـیـن (۱۶) صادر شدند.

بازتاب عملکرد جندالله در بلوچستان و جایگاه آن در قاموس فرهنگ و تاریخ بلوچستان :

گذشته از مجادلات و مباحثات تاریخی ـ سیاسی، مردم بلوچ تجربه خوبی از تعامل با حکومت های مرکزی ندارند. سرکوب، سلطه گری خشن، تحقیر و تبعیض، شیوه معمول برخورد مامورین دولتی با مردم بلوچ در بلوچستان و مشخصه عملکرد آنها بوده و است. از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، قومی که مورد ظلم و ستم و تحقیر روزانه قرار دارد بطور ناخودآگاه و اجتناب ناپذیری برای التیام "حس انتقامجویی" و تسکین درد تحقیر خویش آرزوی ظهور قهرمانی را دارد که بتواند در مقابل زورگویان و تحقیر کنندگان ِ تا به دندان مسلح قد علم کند. در نتیجه در قاموس فرهنگ و روانکاوی مردم بلوچ یک چریک مسلح و یا یاغی شورشگر که بر علیه نظام ظلم و ستم و تحقیر قیام می‌کند، جایگاه ویژه ای دارد و در ادبیات اسطوره‌ای بلوچ این ثبت شده است. اکثریت مردم عادی با جزئیات عملکرد "قهرمان" کاری ندارند بلکه در کـُل شیفته "ایستادگی" و مقاومت در مقابل قدرت ظالم ِ بظاهر شکست ناپذیر می شوند. یا وگرنه بعضی از عملکردهای جندالله با فرهنگ، مذهب و سنت بلوچ‌ها سنخیت ندارد، ولی در تجزیه و تحلیل نهایی ریگی آن روحیه‌ی انتقام جویی و حس تحقیر شده در بسیاری از بلوچ‌ها را به نحوی تسکین می‌داد و از این نظر در رابطه با آن روانکاوی بلوچ، ریگی را عده‌ای از بلوچ‌ها جواب غیر قابل امتناع خشونت‌های اعمال شده توسط حکومت می‌دانند. بعنوان مثال این امر کــُلی در مورد اسطوره شدن دادشاه علیرغم برخی از عملکردهای خشونت بار و ناپذیرفتنی وی بر علیه مردم عادی و روستایی بلوچ صدق می کند. جمهوری اسلامی دادشاه را یک قهرمان می داند و در مورد وی فیلم سینمایی (۱۷) و مستندات ساخته است. بسیاری از قربانیان دادشاه مردم عادی بلوچ بودند. اما وی در اذهان بسیاری از بلوچها بعنوان یک اسطوره مقاومت ثبت شده است.

ظاهرا در بلوچستان ِ ایران ابراز حمایت از ریگی مجازات مرگ را در بر خواهد داشت. در نتیجه امکان نظر سنجی در استان سیستان و بلوچستان وجود ندارد. اما در بعضی از شهرهای ایالت بلوچستان پاکستان و حتی اروپایی نظیر اســلـو تظاهراتی و جلساتی به حمایت از ریگی و مراسم ترحیم برادر ِ اعدام شده وی (عبدالحمید ریگی) برگزار شده است. وانگهی بر اساس یک نظرسنجی نسبتاً مـحـدود و غیر علمی بیش از حدود ۸۰ درصد از بلوچهای مقیم اروپا در ارزیابی نهایی ، علیرغم مخالفت با شیوه های مرگبار جندالله، از مقاومت ریگی حمایت می کنند. آنها معتقد هستند که علیرغم کاربرد خشونت نامطلوب توسط جندالله ، رادار پوشش خبری جهان و ایران معطوف مسائل بلوچستان بود، بر اساس ادعای طرفداران ریگی ، جندالله موفق شد لـِـنـز دوربین های خبری جهان و توجه رسانه های ارتباط جمعی و بخصوص نگاه هموطنان و جهانیان را بسوی مشکلات، تبعیضات و مظالم جاری ِ بلوچستان جلب کند. کاری که نیروهای فعال مدنی، سیاسی و حقوق بشری بلوچ در داخل و خارج از کشور نتوانستند انجام بدهند. آنها معتقدند که امکان فعالیت مدنی و حتی اعتراض ساده در بلوچستان وجود ندارد. آنها به دستگیری، زندان و شکنجه صدها تن بلوچ و اعدام افراد بیشماری از جمله یعقوب مهرنهاد فعال صلح طلب مدنی بلوچ اشاره می کنند. بـــهــر تــقــدیــر بعقیده نگارنده در تحلیل نهایی هدف نباید وسیله را توجیه کند.

دستگیری و اعدام عبدالمالک ریگی :

از یک دیگاه غیر متجانس می توان گفت که ریــگی شاید قربانی "موفقیت مرگبار" نسبتا سریع السیر خود گشت. نحوه و جزئیات دستگیری ریگی همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد و سوالات فراوانی را بیجواب گذاشته است. جندالله نیز هرگز گزارش کامل و قانع کننده ای از چگونگی دستگیری رهبر خود ارائه نداد. برای بررسی پیش زمینه های سقوط عبدالمالک که نهایتاً منجر به دستگیری و اعدام او شد، عوامل مندرجه زیر را باید مورد تــوجـه قرار داد.

عامل اول نقش آی اِس آی (Inter-Services Intelligence) ارتش پاکستان در حمایت از طالبان افغان و گروهای وابسته به آنان می باشد. برای درک بیشتر این مطلب باید به تابستان سال ۲۰۰۸ بازگشت. مقامات دولت افغانستان بطور هوشمندانه و مصرانه ای به دولت آمریکا گوشزد مکرر می کردند که شاه کلید شکست طالبان ِ افغان و القائده در دست آی اِس آی ارتش پاکستان می باشد. دولت آمریکا نیز فشار فراوانی را بر روی ارتش پاکستان نهاد. جلسه ای بین دریاسالار مایک مولن رئیس ستاد مشترک آمریکا (Adm. Mike Mullen, chairman of the Joint Chiefs of Staff)، ودریاسالار اسکات وان بوشکرک (Rear Adm. Scott Van Buskirk) فرمانده ناوگان ضربتی نـُهم آمریکا و ژنرال کیانی رئیس ارتش پاکستان و ژنرال احمد شجاع پاشا فرمانده عملیاتی ارتش پاکستان و دیگر مسئولین آمریکایی در ماه آگـسـت ۲۰۰۸ بر روی ناو جنگی ابرهام لینکولن (USS Abraham Lincoln) در دریای عمان صورت گرفت (۱۸). در این جلسه تصمیم گرفته شد ژنرال احمد شجاع پاشا مسئولیت آی اِس آی را بعهده بگیرد که در ماه سپتامبر اینگونه شد. ژنرال احمد شجاع پاشا یک فرد شیعه و ضد طالبان می باشد. قبل از دستگیری عبدالمالک ریگی چهار تن از فرماندهان و رهبران طالبان افغان در شهرهای کراچی و کوئته پاکستان توسط آی اِس آی دستگیر شده بودند. این یک تغییر سیاست جدی از سوی آی اِس آی تلقی می شد (۱۹).حتی سایت دیپلماسی ایرانی به مدیریت محمد صادق خرازی برادر کمال خرازی وزیر خارجه سابق نوشت: "در واقع نوعی همکاری میان دستگاه های اطلاعاتی ایران و پاکستان در سایه حمایت امریکا برای دستگیری ریگی در جریان بوده است اما هنوز مشخص نیست که در قبال این همکاری چه انتظاراتی برای طرف‌های مقابل از ایران وجود دارد "(۲۰). اشپیگل آنلاین نیز از احتمال همکاری کشورهای دیگر، از جمله آمریکا در این عملیات خبر داد (۲۱).

عامل دوم فشار و اتمام حجت دولت ایران بعد از بمب گزاری پـیـشـیـن بر دولت پاکستان بود. علاوه بر تطمیع طرح گازرسانی ارزان قیمت به پاکستان، دولت ایران از طریق نجار وزیر کشور (۲۲) تهدید نموده بود تا از اهرم و نفوذ شیعیان در پاکستان و "حمایت بیدریغ" از مخالفان مسلح کشور پاکستان (یعنی جنگجویان مسلح بلوچ که برای استقلال بلوچستان ِ پاکستان می جنگند) و همسوئی استراتژیکی با هندوستان و نزدیکی بیشتر با دولت افغانستان، پاکستان را در منطقه ایزوله و تحت فشار قرار دهد. این اتمام حجت دولت ایران، پاکستان را غافلگیر کرده و راه برون رفتی جز قربانی کردن عبدالمالک ریگی بر روی دولت پاکستان و آی اِس آی نگذاشته بود. عامل سوم نقش واسطه ها و میانجی های بلوچ بود که بعد از بمب گزاری پـیـشـیـن فعال شده بودند و بعنوان رابط مذاکرات بین اطلاعات و جندالله عمل می کردند. ریگی از یک سو تصور می نمود که با دولت ایران در حال مذاکره است و در نتیجه تا مذاکرات جاری هستند، هیچ خطری او را تهدید نمی کند، غافل از آنکه انگیزه اصلی دولت در باب مذاکره شناسائی جغرافیای تردد و حضور عبدالمالک ریگی می باشد. اگرچه جندالله در اعلامیه خود قبل از دستگیری عبدالمالک ریگی بر روی این نکته تاکید کرده بود (۲۳). عامل چهارم درخواست دولت ایران از دولت افغانستان برای شناسایی ریگی در خاک افغانستان مربوط می شود. عامل پنجم مربوط به گروههای ستیزه جو طالب می شود که در پایگاهی در بین زاهدان و زابل توسط سپاه پاسداران مورد تعلیم و آموزش نظامی قرار می گیرند. حقیقتی که توسط حیدری دیپلمات بـُـریده رژیم نیز تائید شد (۲۴). دولت ایران از این گروه می خواهد تا ایران را در دستگیری عبدالمالک ریگی مساعدت عملیاتی و اطلاعاتی نمایند.

با توجه به مجموعه شواهد و حقایق محدود اما موجود سناریو زیر در مورد دستگیری ریگی بیش از هر تئوری و یا ادعای دیگری محتمل تر بنظر می رسد. بعد از بمبگزاری پیشین و کشته شدن بعضی از فرماندهان سپاه پاسداران و اتمام حجت دولت ایران به پاکستان، آی اِس آی پاکستان که چند تن از رهبران طالبان را نیز دستگیر نموده بود، بر اساس یک نقشه هماهنگ شده از ریگی می خواهد از طریق مذاکره با دولت ایران به "غائله" خاتمه دهد. از سوی اطلاعات نیز چند تن معتمد بلوچ از طوایف وابسته به ریگی که امکان تماس با عبدالمالک ریگی را داشته اند (۲۳) بعنوان میانجی وارد میدان شدند. البته جندالله در اعلامیه ای بتاریخ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۸ یعنی حدود ۹روز قبل از اعلام دستگیری عبدالمالک ریگی توسط وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی؛ شکست مذاکرات و میانجیگری ها توسط ریش سفیدان بلوچ را اعلام می کند (۲۳). در این اعلامیه توسط جندالله آمده است: "نمایندگانی از تهران برای گفتگو به بلوچستان اعزام شدند و باب گفتگوها باز شد که محور گفتگوها و مذاکرات بر حقوق سیاسی و مدنی و اجتماعی ملت بلوچ و اهلسنت بود؛ . . . . و جنبش نیز با تقاضای تمدید مدت مذاکرات بنابر حسن نیت و پیشرفت در گفتگو موافقت نمود و در طول این مدت به صورت اعلام نشده ای آتش بس نموده و تمامی فعالیتهای نظامی خود در منطقه را به حالت تعلیق در آورد". . . . اعلامیه ادامه می دهد: " هدف رژیم از گشودن باب مذاکره فقط و فقط وقت کشی و دستیابی به پایگاهها و فرماندهان و شخص رهبری جنبش می باشد که الحمدلله در تمامی نقشه هایش ناکام و ناموفق شد و وقت برای اجرای عملیات بسیار زیاد است و در این گزینه هم بهره ای نخواهد برد." در پایان اعلامیه آمده است: "همچنین جنبش مقاومت به ریش سفیدان و خصوصا آنانی که به نمایندگی رژیم به پایگاههای جنبش آمدند متذکر می شود که رژیم ولایت فقیه یک رژیم پلید و فاسد است که هیچ اعتقادی به گفتگو و مذاکره ندارد و فقط می خواهد از طریق این گفتگوها به اهداف شوم خود برسد."

ریگی که عرصه عملیاتی خویش در پاکستان را تنگ می بیند، به امید یافتن افق هایی در افغانستان؛ ظاهرا با تشویق و اطلاع کامل آی آِس آی ِ پاکستان و احتمالاً با آگاهی و هماهنگی سرویس های مربوطه "غـربـی" موجود در افغانستان برای "قرار ملاقاتی" در منزل یکی از معتمدین بلوچ در ایالت قندهار افغانستان به آنجا می رود. (۲۵) ریگی ظاهراً این فرد بلوچ افغان را می شناخته و در منزل او قبلاً تردد داشته. اما نمایندگان و یا "افراد مـُـهـمی" که بنا به پشنهاد مزورانه آی اِس آی قرار بود با ریگی در قندهار ملاقات کنند، ظاهراً تله ای بیش نبودند؛ و ریگی علیرغم زیرکی خود در این دام گرفتار اُفتاد. دولت ایران نیز که از طریق آی اِس آی از محل اقامت عبدالمالک ریگی و همراهش مطلع شده بود، از دولت افغانستان و متحدانش درخواست همکاری برای دستگیری ریگی می کند. عبدالمالک ریگی در ساعات اولیه روز سوم اقامت خویش در قندهار بهمراه داماد (شوهر خواهر) خود که اسم وی نیز اتفاقاً عبدالمالک ریگی می باشد توسط نیروهای امنیتی افغانستان و بنا به ادعای سخنگوی جندالله احتمالاً آمریکایی نیز دستگیر می شوند. بر طبق ادعای جندالله این عمل حداقل با اطلاع سرویس های امنیتی کشورهای غربی فعال در ایالت قندهار از جمله آمریکا و بریتانیا صورت گرفته. آقای کمال نارویی سخنگوی جندالله در مصاحبه با رادیو بلوچی گــوانک بتاریخ ۹اسفند ۱۳۸۸یعنی پنج روز بعد از اعلام دستگیری ریگی، مدعی می شود که ریگی مستقماً توسط مامورین آمریکایی دستگیر شده است (۲۶) وی همچنین تائید می کند که عکس منتشر شده ریگی در افغانستان (۲۷) توسط وزیر اطلاعات ایران نیز واقعی می باشد و توسط آمریکایی ها به دولت ایران داده شده. سخنگویان جندالله (اقایان کمال نارویی و مولوی عبدالرئوف ریگی) در مصاحبه های متعدد در اسفند ماه ۱۳۸۸ مدعی شدند که یک جاسوس اسرائیلی در این موضوع دست داشته و این جاسوس مـوسـاد توسط جندالله دستگیر شده است. سخنگویان جندالله اعلام کردند که بزودی جزئیات دستگیری عبدالمالک ریگی و نقش سرویس های جاسوسی اسرائیل، آمریکا، افغانستان و پاکستان را فاش خواهند کرد ـ امری که تا کنون صورت نگرفته است. سوالات فراوانی در این مورد می تواند مطرح باشد. از جمله اینکه ریگی بنا به تشویق و درخواست آی اِس آی پاکستان به دیدار چه کس و یا چه کسانی به قندهار رفت؟ آیا سرویس های اطلاعاتی آمریکا، بریتانیا و اسرائیل در ماجرای دستگیری ریگی نقشی داشتند؟ و اگر داشتند، نقش آنها دقیقا چی بود.سخنگویان وزارت خارجه آمریکا و انگلیس هر گونه نقش کشور متبوعه خویش در حمایت از ریگی را رد کرده اند اما مطلبی در مورد اشراف سرویس های امنیتی و اطلاعاتی خویش و یا نقش احتمالی آنها در دستگیری ریگی ارائه نداده اند.

ادعاهای متضاد و متناقص (۲۸) جمهوری اسلامی در مورد هواپیمای قیرقیزی و نمایش ناپخته کماندوها و غیره هرگز در جهان خریداری نداشت، و پرداختن به آن شاید جز اتلاف وقت نتیجه دیگری عاید نخواهد شـد. بر طبق ادعاهای مسافران هواپیمای قیرقیزی در فرودگاه بندر عباس نه از به اصطلاح کماندوها ی ویژه سپاه خبری بود و نه از ریگی و دامادش (به اصطلاح حمزه معاون وی) . عکس های منتشر شده توسط مسافران قیرقیزی در باند فرودگاه بندرعباس بیانگر این واقعیت است (۲۹).

شاید حقیقت ماجرای دستگیری ریگی بهمراه بسیاری از پرسش ها و ناگفتنی های دیگر، امروز صبح با خود او برای همیشه "دفن" شدند، اما گمانه زنی ها نه تنها در مورد چگونگی دستگیری وی، نقش آی اِس آی (ISI) ارتش پاکستان، و همچنین انگیزه محاکمه کوتاه و غیر علنی و اعدام نسبتاً زود بهنگام وی همچنان ادامه خواهد داشت. اگرچه خانواده قربانیان عملیات مسلحانه جندالله از جمله فرزند سردار نورعلی شوشتری فرمانده ارشد سـپـاه خواهان اجرای هر چه زودتر حکم قصاص در مورد ریگی شده بودند (۳۰). اما در مقایسه، عبدالحمید ریگی برادر وی بعد از دو سال دستگیری و اعترافات و مستندات تلویزیونی متعدد و اظهار ندامت و شرکت حضوری در همایش ها و جلسات ریش سفیدان و معتمدین محلی بلوچ در شهرهای مختلف بلوچستان، در زاهدان اعدام شد. اما عبدالمالک ریگی بعد از تحویل به مقامات امنیتی جمهوری اسلامی مستقیماً به مکانی امن اما نامعلوم در تهران منتقل شد. ریگی بلافاصله بعد از دستگیری اجازه یافت پیغام ویدئویی برای شورای مرکزی جندالله بفرستد. این نوار ویدئویی کاملاً با ویدئوی های اعترافات پخش شده از تلویزیون های جمهوری اسلامی فرق می کند. وی در این ویدئو از کشته شدگان جندالله بعنوان شهید یا می کند و از کشته شدگان دولتی بعنوان "رفته گان" (۳۱). وی در این ویدئو خواهان پرهیز جندالله از هرگونه انتقامجویی می باشد. اما جندالله تهدید به انتقامجویی شدید نموده است. علیرغم ادعای رييس كل دادگستري سيستان و بلوچستان و دادستان زاهدان مبنی بر محاکمه عــلــنــی ریگی در زاهدان (۳۲)؛ محاکمه غیر علنی و اعدام وی نیز در تهران بود (۳۳).

یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۹
Doshoki@gmail.com

فهرست لــیـنـک ها به منابع و مراجع
۱ ـ http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8903300048
۲ ـ http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8903030118
۳ ـ http://dezaknews-h.blogspot.com/
2009/02/blog-post_5715.html
۴ - http://www.junbish.blogspot.com
۵ ـ http://www.binoria.org
۶ـ http://hensarling.house.gov/RSC/doc/ca_071408
_mccaulmadrassatwo.pdf
۷ـ http://www.atimes.com/atimes/South_Asia/FF23Df05.html
۸ـ http://centralasiaonline.com/cocoon/caii/xhtml/f
a/features/caii/features/pakistan/2010/03/23/feature-02
۹ـ http://www.time.com/time/nation/article/0,8599
,664967,00.html
۱۰ـ http://taftan32.blogspot.com
۱۱ـ http://www.rozhn.tv/?lang=Balochi&id=320&cat
۱۲ـ http://www.youtube.com/watch?v=1oeP7QKFoKo&
feature=related
۱۳ـ http://www.tasooki.com
۱۴- http://www.dw-world.de/dw/article/0,,2398193,00.html
۱۵ـ http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/
05/090528_op_zahedan_blast.shtml
۱۶ـ http://www.radiofarda.com/content/F8_
TERROR_SEPAH/1854499.html
۱۷ـ http://www.persianfilm.net/-d8-af-d8-a7-d8-af-d8-b4-d8
-a7-d9-87/daad-shah-video_dc26906b1.html
۱۸ـ http://en.wikipedia.org/wiki/File:Kayani_and_Pasha.jpg
۱۹ـ http://www.spiegel.de/international/world
/0,1518,678479,00.html
۲۰ـ http://www.irdiplomacy.ir/?Lang=fa&Page=24&TypeId
=3&ArticleId=7040&Action=ArticleBodyView
۲۱ـ http://www.dw-world.de/dw/article/0,,5286867,00.html
۲۲ـ http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/
10/091023_he_baluchestan_rigi_najjar.shtml
۲۳ـ http://junbish.blogspot.com/2010/02/blog-post_14.html
۲۴ ـ http://www.youtube.com/watch?v=HcW3wXkTARM
۲۵ـ http://www.rozhn.tv/?lang=Balochi&id=320&cat
۲۶ـ http://sunni.rr.nu/fa/articles.aspx?selected_article_no=5101
۲۷ـ http://shohada111.blogspot.com/2010/03/blog-post_08.html
۲۸ـ http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=87270
۲۹ـ http://diesel.elcat.kg/index.php?showtopic=3443387&st=20
۳۰ـ http://rssnews.ir/News-359410.html
۳۱ـ http://www.youtube.com/watch?v=daA8WVGahnI&
feature=player_embedded#!
۳۲ـ http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=87336
۳۳ ـ http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8903300048

----------------------------------------------------------------

دستگیری اعضای خانواده فعالین بازداشت شده آذربایجانی

خبرگزاری هرانا - زهرا فرج زاده همسر آیت مهر علی بیگلو فعال بازداشتی آذربایجانی، روز شنبه 29 خرداد ماه پس از حضور در دفتر بازپرسی شعبه چهارم دادسرای عمومی و انقلاب تبریز دستگیر شد.

به گزارش ساوالان سسی، دستگیری خانم فرج زاده پس از آن صورت می گیرد که وی جهت ارائه درخواست تماس تلفنی با همسرش آیت مهرعلی بیگلو، که از 20 اردی بهشت ماه در بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز به سر می برد به شعبه چهارم بازپرسی دادسرای تبریز مراجعه نموده بود.

قاضی هاشم زاده رئیس شعبه چهارم بازپرسی دادسرای تبریز پس از حضور خانم فرج زاده در این شعبه دستور بازداشت وی به اتهام تبلیغ علیه نظام را صادر کرده اما به دلیل بازداشت خانم او اشاره ای نکرده است.

پیش از این نیز ماموران امنیتی حمیده فرج زاده کارمند بیمارستان شهید مطهری ارومیه و خواهر زهرا فرج زاده را در منزل پدریش در ارومیه بازداشت و به سلولهای انفرادی زندان تبریز منتقل کرده بودند.

منابع محلی گمان می برند بازداشت زهرا فرج زاده جهت وارد کردن فشار بر همسرش آیت مهرعلی بیگلو و پس از مصاحبه های وی در رابطه با وضعیت شوهرش که بیش از یک ماه از بازداشتش در بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز می گذرد صورت گرفته است

----------------------------------------------------------------

کریس دی برگ: ندا این ترانه برای توست

http://www.youtube.com/watch?v=2ggOYYfQ8ps&feature=player_embedded

----------------------------------------------------------------

شبی که چشمان ندا پس از آن هیچگاه بسته نشد

وبلاگ راه سبز امید

شبی که چشمان ندا پس از آن هیچگاه بسته نشد

شب سی ام خرداد، شبی که یزید زمان و دیکتاتور قرن دستور قتل عام جوانان آزادی طلب ایران را صادر نمود، شبی که چشمان شهید ندا آقاسلطان برای آخرین بار به خواب رفت و پس از آن دیگر بسته نشد.

در طول این یک سال همه تلاش دیکتاتور در دروغ سازی و صحنه سازی جنایاتی بود که در روز 30 خرداد به دستور وی صورت پذیرفت و در مقابل بیشتر تلاش جنبش سبز ایران در اطلاع رسانی مظلومیت جوانان بود.

جهانیان با مشاهده لحظات جان سپردن شهید ندا آقا سلطان اشک ریختند و امتداد نگاه ندای ایران را به آزادی ایران تشبیه نمودند و این در حالی بود که دیکتاتور تنها دل به عوام فریبی و دروغ پرداخت و به این مهم هیچگاه توجه نداشت که خون مظلوم هیچگاه ساکن نخواهد ماند و همواره در حرکتی انتقامی گریبان قاتلین را خواهد گرفت.

----------------------------------------------------------------

رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی عبدالملک ریگی را به دار آویخت

کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید)

رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی بامداد روز یکشنبه سی خرداد ١٣۸٩، عبدالملک ریگی رهبر گروه جندالله را به دار آویخت. عبدالمالک ریگی، تا پیش از دستگیری در اسفند سال گذشته رهبری جند الله را برعهده داشت. این گروه مسلح، مخالف رژیم جمهوری اسلامی است و هدف خود را حمایت از حقوق اقلیت سنی های ایران به خصوص در استان سیستان و بلوچستان اعلام کرده است. عبدالحمید ریگی، برادر عبدالمالک ریگی که دو سال پیش بازداشت شد، دوشنبه سوم خرداد (۲۴ مه) در زاهدان به دار آویخته شد.

رژیم جمهوری اسلامی در سی سال گذشته نشان داده که از هيچ جنایت و وحشيگری برای پيشبرد مقاصد جنایت کارانه اش ابا ندارد. اجرای حکم مرگ ریگی در بامداد روز سی خرداد که با تظاهرات عظیم سال گذشته مردم در این روز مصادف است، با هدف ایجاد ترس و وحشت در جامعه انجام گرفته است.

کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید) اعدام عبدالملک ریگی را به شدت محکوم می کند و یک بار دیگر بر مبارزه خود برای از بین بردن زندان های سیاسی، لغو مجازات اعدام و شکنجه و هر اقدام شنیع و سرکوبگرانه دیگری که موجودیت، اعتبار و ارزش انسانی را مورد حمله قرار دهد تاکید می کند.

۳٠ خرداد ١٣۸٩ برابر با ۲٠ ژوئن ۲٠١٠

----------------------------------------------------------------

فیلم؛ سخنان شدیداللحن آیت الله صانعی علیه باند ولی فقیه

http://www.youtube.com/watch?v=qXx_SIa9a3M&feature=player_embedded

----------------------------------------------------------------

30 خرداد؛ استقرار نیروهای سرکوبگر رژیم در خیابانهای تهران

خبرنگار ما از تهران: از ساعاتي پيش نيروهاي امنيتي و بسيج در ميادين اصلي تهران و خيان انقلاب تا آزادي مستقر شدند. در ميدان 7تير نيروي انتظامي و گارد ويژه به همراه موتور سواران پليس ضد شورش در ضلع شرقي ميدان استقرار دارند. گشت هاي بسيج و لباس شخصي ها نيز در خيابان هاي اصلي و فرعي به گشت زني و ايجاد رعب و وحشت پرداخته اند. نيروي انتظامي در نزديكي دانشگاه تهران و شريف يگان هاي خود را مستقر نموده و هر لحظه بر تعداد آنها اضافه مي شود. همچون 22 خرداد شهر چهره امنيتي به خود گرفته و هر رفت و آمدي كنترل مي شود.

----------------------------------------------------------------

بازجويی و اخذ تعهد از دهها دانشجوی "بدحجاب"

خبرگزاری حکومتی مهر: معاون دانشجويي دانشگاه تبريز درباره تعداد احضار دانشجويان بدحجاب به کميته انضباطي گفت: از ابتداي سال تاکنون از حدود 70 دانشجوي بدحجاب تعهد اخذ شده است و با بيش از 10 دانشجو نيز برخورد انضباطي صورت گرفته است.

محمدتقي اعلمي در گفتگو با خبرنگار مهر در تشريح برنامه اين دانشگاه براي مقابله با بدحجابي گفت: اولين مرحله، مرحله ارشادي است و در مراحل بعدي در صورت ادامه روند استفاده از پوشش نامناسب، برخورد صورت مي گيرد.

وي شيوه شناسايي بدحجابان و دادن تذکر اوليه را اينگونه بيان کرد: از طريق انتظامات دانشگاه در هنگام ورود، پوشش دانشجويان مورد نظارت قرار مي گيرد و در دو بخش خواهران و برادران به بدحجابان تذکر داده مي شود.

معاون دانشگاه تبريز افزود: در جلسات متعدد به ويژه جلسات شوراي دانشگاه از روساي دانشکده ها و اساتيد خواسته مي شود که در مبارزه با بدحجابي سهيم شوند.

----------------------------------------------------------------

فیلم؛ اعتراض شبانه در شهرک غرب ۲۹ خرداد

http://www.youtube.com/watch?v=j64q4CH2bbA&feature=player_embedded

----------------------------------------------------------------

رهنورد: جنبش سبز مرهون پایداری زنان است

سایت کلمه: زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی به مناسبت سالگرد شهادت ندا آقا سلطان و جمعی دیگر از هموطنان بیانیه ای نوشته است. متن این بیانیه به شرح زیر است:


«سی ام خرداد، سالگرد یکی از باشکوه ترین حضورهای ملی و مردمی در تاریخ کشور ماست. سی ام خرداد، سالگرد غم بار شهادت زنان بیگناه، زنان سلحشور و آزادیخواه و زنان مقاوم است که جنبش سبز بی حضور آنان نمی توانست پایدار بماند. ندا آقا سلطان، شبنم سهرابی، ترانه موسوی از جمله شهدای زن جنبش هستند.

در چنین روزی بار دیگر، حاکمیت فعلی، به روی ملت و مردم سرزمین خود تیر گشود و جوانان و زنان ملت را به خاک و خون کشاند.

در طی یک سال از ۲۲ خرداد هشتاد و هشت تا امروز که سی ام خرداد هشتاد و نه است پیوسته زنان و جوانان و حتی میانسالان در معرض سخت‌ترین رنج‌ها، دغذغه ها، نگرانی‌ها، بازجویی‌ها و شکنجه ها بوده اند.

فهرست حضور زنان در جنبش سبز را می‌توان طبقه بندی کرد:

- حضور فعال و شجاعانه زنان در سطح خیابان‌ها و حتی در مواردی به عنوان پیش‌گام و یا حامی مبارزان.

- حضور سلحشورانه و مقاومت مدارانه زنان در زندان‌ها و مقاومت، در برابر شکنجه ها و اعتراف گیری‌ها. (زنانی چون شیوا نظر آهاری، بهاره هدایت، آذر منصوری، مهدیه گلرو، عاطفه نبوی و..)

- حضور با هویتی چون روزنامه نگاران، معلمان، کارگران، فعالان حقوق بشر و هنرمندان و حضوری سخت تر از هر حضور، در مقام مادرانی که در سوگ فرزندان شان در فستیوال‌های غم و اندوه گورستان‌ها، لکه ننگی بر سیمای حاکمیت فعلی نشاندند.

مادرانی که هر روز پشت در زندان‌ها آزادی دختران و پسران زندانی خود را مطالبه می کنند و البته همسران زندانیان سیاسی. آنان که مرد خانواده را در کنار خود نمی‌بینند و با همه این مشکلات دندان بر جگر نهاده اند تا مبادا خون دل دردمندشان، آبروی سلحشوریشان را نزداید.

اینک با سه مخاطب مشکلات زنان مطرح می شود.

نخست روی سخن با جریان پرشکوه جنبش سبز است. موقعیت امروزی جنبش سبز مرهون پایداری زنان است که در کنار همسران و فرزندان خود و به عنوان جمعی از پیشتازان جنبش حضوری بی بدیل داشته اند.

جنبش باید بداند تحقق آزادی و دمکراسی بدون زنان سر افراز و بدون محاسبه و اجرای مطالبات رفع تبعیض و خشونت که زنان پیوسته طالب آن بوده اند ممکن نیست.

حاکمیت فعلی برای اینکه بحران‌های اقتصادی و بین المللی و فرهنگی و سیاسی را زیر نقاب قرار دهد، خشونت را همچنان طراحی و پی گیری می کند که دستگیری ها، حمله به بیوت علمای عظام، پر کردن زندان‌ها در این زمره اند. اما پیشنهاد می کنم به جای این گونه اقدامات آرامش و لطافت و عقلانیت را پیشه خود سازد و بدون هیچ قید و شرطی زندانیان را آزاد کند.

در این روند با آزادی زنان بدون هرگونه قید و شرط حسن نیت خود را ثابت کند و به خاطر داشته باشند که خودشان مادر، همسر و فرزند دارند و حداقل با شبیه سازی عاطفی و عقلانی دست از سر زنان زندانی بردارند و آنها را به حال شکوهمند خود برگردانند.

سالیان متمادی است که زنان مطالبات خود را در چارچوب مبارزه برای برابری، رفع تبعیض و رفع خشونت اعلام کرده اند. حاکمیت برای تحقق این اهداف، اقدامات اساسی را شروع کند.

تعدد زوجات، حضانت، دیه و ده‌ها عنوان دیگر را که خوشبختانه علمای نو اندیش برای آنها راه حل ارائه کرده اند، از مرحله تحقیق و پژوهش و فتوا به مرحله عمل در آورد و در جهت اصلاح فرهنگ و قوانین قیم مابانه نسبت به زنان اقدام کند. از دخالت در زندگی خصوصی افراد به ویژه زنان خودداری کنند و در نهایت در روند رفع بحران و توسعه عقلانیت در کنار آزادی زندانیان سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات و رسانه ها، احترام به دمکراسی و اجرای قانون اساسی را در همه بندها و بخش‌های آن وجهه همت خود قرار دهد.»

----------------------------------------------------------------

سرکرده بسیج: از دشمن بخاطر تحريمها تشکر می کنیم

ایلنا: ریيس سازمان بسيج مستضعفين گفت: اصولا يكي از كارهايي كه ما مي‌توانيم از دشمن‌مان به خاطر آن تشكر كنيم تحريم‌هايي است که انجام داده است.

محمدرضا نقدي كه نام وي در ليست تحريم‌هاي اخير آمريكا قرار دارد در این باره که چرا نسبت به اين تحريم واكنش نشان نداده، گفت: آمريكا ارزشي ندارد كه من نسبت به تحريمش واكنش نشان دهم، آمريكا ديگر مرد و تمام شد؛ آمريكا جسدي در حال احتزار است كه گاها خود را جمع و جور كرده يك تهديدي مي‌كند و دوباره به زمين مي‌افتد.

ریيس سازمان بسيج مستضعفين گفت: اين تحريم‌ها كاربردي ندارد، بلكه متقابلا در كشور ما اشتغال‌زايي مي‌كند.

----------------------------------------------------------------

بیانیه جدید آیت الله بروجردی از درون زندان

سایت بام آزادی

اعلان انزجار از اسلام سیاسی
بیانیه جدید آقای بروجردی از درون زندان

با عرض ادب و احترام به پیشگاه آفریدگاری که بشر را با نسخه « و لقد کرّمنا بنی آدم » مورد حرمت و مکرمت قرار داد و هرگز راضی به خفت و خواری او نشد.
با تمام وجودم به تبلیغ پروردگاری پرداخته ام که فرامینش آسایش انسان را اعتلا داده و لوایش « لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم » بوده و هیچگاه آمریّتی در آزار و اذیت اشرف مخلوقات نداشته و همواره گل سرسبد خلقت را تکریم و تقدیر نموده و هیچوقت قانونی در مسیر سختی و ایذاء خلایق، ارسال نکرده است.
سالهای متمادی از اشتغالم به مواعظ دینی و اشاعه فرهنگ اصیل مذهب مسالمت آمیز می گذرد. همواره در ابلاغ الطاف و عطایای خداوندی به بندگانش عمرم را صرف نموده و بدون انتظارات مادی و نفسانی، فداکارانه به جذب مردم زمین خورده و حیرت زده مبادرت کرده ام. توفیقات الهی در رسالتم، آنچنان شد که بدون بهره گیری از رسانه های جمعی، انبوهی از هموطنانم را در مجالس معنوی گرد می آوردم تا آنجا که باعث هراس شریعتمداران تنگ نظر گردید و تحمل اجتماع مومنین گریزان از مذهب خشونت طلبان را از دست دادند و با قوای قهریه خویش، به انهدام مواضع و شعائر اسلام ناسازگار با سیاست پرداختند که در این راستا، اطفال چندماهه را نیز به قساوت تمام، آزردند، جوانان را به شکنجه گاه ها بردند، به کهنسالان رحم نکردند و عده ای را نیز به قتل رساندند.
امروز، سئوال من از شما سردمداران دین دولتی این است که چگونه به خود اجازه می دهید تا در امور داخلی دیگر کشورها به عناوین مختلف دخالت کنید در حالیکه هیچ صدای مستقلی را در مملکت نمی توانید بشنوید و با واکنشهای سریع و همه جانبه به سرکوب آن می پردازید! ایرانی در وطن خود، مجاز به پیروی از عقائد و افکار منفک از مذهب حکومتی نمی باشد و استقلالی در تفکرات خصوصی و حتی رأی خود ندارد. همه ابعاد زندگیش را خطوط قرمز زیاده خواهان و سلطه طلبان احاطه کرده و اگر صدای کسی به اعتراض و انتقاد بلند شود، در اوین با انواع فشارها و عذابها، نابود می گردد! اگر از دنیای آزادگان و جهان ِ نگران بشر، مدد بخواهد به جاسوسی متهم می شود و از سوی دیگر هر نوع پژواك و حمایت دلسوزانه مجامع بین المللی از مطالبات ضروري ايرانيان، چشم داشت امپریالیسم و صهیونیسم تلقی می گردد! ولی سرازیر کردن اموال ملت به جیب های مبلغين و عمّال داخلی و خارجی، کاری مشروع و معقول محسوب می شود!
ایجاد پایگاه های تبلیغی و نظامی در اقصی نقاط دنیا به قیمت خالی کردن سفره های صاحبان حقیقی و حقوقی بیت المال، خلاف سنت رحمانیت الهی می باشد و بدبین کردن جامعه به شرایع آسمانی که نتیجه اسلام استبدادی است، ظلم عظیم و نابخشودنی به بشریت و کردگار مهربان می باشد.
اینجانب که در معرض کوری و فلجی قرار دارم، بار دیگر نفرت و انزجار خود را از هر نوع دین و آئینی که مردم را به زحمت بیندازد و سبب فروپاشی زندگی ملت گردد و کام هم میهنان مظلوم و محروم را تلخ نماید، اعلام می دارم.

سید حسین کاظمینی بروجردی

----------------------------------------------------------------

هراس روزافزون رژیم درمانده از اینترنت

چند سايت‌ اشتراك گذاري فايل فيلتر شدند
خبرگزاري سپاه پاسداران (فارس): از صبح امروز دسترسي به شماري از سايت‌هاي اشتراك گذاري فايل به دليل انتشار محتواي مجرمانه محدود شده و كاربران در مراجعه با اين صفحات به پيغام " دسترسۍ به تارنماۍ فراخوانده شده امكان پذير نمۍ باشد. " مواجه مي‌شوند.

به گزارش خبرنگار فناوري اطلاعات خبرگزاري فارس، از صبح امروز دسترسي به شماري از مطرح ترين سايت‌هاي اشتراك گذاري محدود شده و كاربران در مراجعه با اين صفحات با پيغام " دسترسۍ به تارنماۍ فراخوانده شده امكان پذير نمۍ باشد " مواجه مي‌شوند.
بنابراين گزارشuploading.com، sharingmatrix.com، rapidshare.com، megaupload.com filefactory.com،badongo.com depositfiles.com،zshare.net،hotfile.com از جمله مطرح‌ترين اين سايت‌ها هستند.
براساس اين گزارش، كاربران به صورت رايگان و يا از طريق خريدن اكانت ( حساب كاربري) از امكانات اين سايت‌ها كه به آنها سايت‌هاي اشتراك گذاري فايل اطلاق مي‌شود براي بارگذاري و دريافت اطلاعات در محيط اينترنت استفاده مي كنند.
علت فيلتر شدن اين سايت‌ها انتشار برخي محتواي مجرمانه در آنها اعلام شده كه پس از بررسي موضوع توسط مسئولان ذيربط نسبت به تداوم فعاليت يا توقف آن تصميم‌گيري خواهد شد.

----------------------------------------------------------------

فیلم؛ دریا نوید سبز ندا را شنیده است

http://www.youtube.com/watch?v=GmHcjREvHMk&feature=player_embedded

----------------------------------------------------------------

دادگاه عضو حزب کروبی برگزار شد

پارلمان‌نیوز: وكیل فیاض زاهد اتهامات از برگزاری دادگاه موكل خود در روز گذشته خبر داد.

حمیدرضا واسع لشگری در‌گفتگو با ایلنا، در خصوص دادگاه روز‌گذشته فیاض زاهد با بیان اینكه این جلسه در روز شنبه مورخ 29 خردادماه با حضور وی و وكلایش برگزار شد گفت: اتهامات منتسب به موكلم، تبلیغ علیه نظام، توهین به رئیس‌جمهور و دولت و مشاركت در اخلال نظم عمومی با حضور در راهپیمایی 25 خردادماه عنوان شده است.

وی ادامه داد: در این جلسه موكلم دفاعیات خود را مطرح كرد و بنده و دیگر وكیل ایشان نیز به ارائه دفاع پرداختیم كه امیدواریم با توجه به سوابق وی حكمی مناسب صادر شود.

وكیل فیاض زاهد ادامه داد: ایشان در مرحله اول دو ماه و نیم در بازداشت بودند و با وثیقه صد میلیون تومانی آزاد شدند و پرونده به دادگاه ارسال شد و با تعیین وقت رسیدگی، دادگاه روز گذشته برگزار شد كه ما هفته آینده برای گرفتن رای صادره دادگاه مراجعه خواهیم كرد و اگر اعتراضی داشته باشیم می‌توانیم به دادگاه تجدیدنظر ارائه دهیم.

----------------------------------------------------------------

بازداشت ده ها تن از فعالین سیاسی و دانشجویی در شیراز

بنابر برخی گزارشات هم اکنون ده ها تن از فعالین سیاسی و دانشجویی شیراز در بازداشت وزارت اطلاعات به سر می برند.

به گزارش دانشجونیوز، اداره اطلاعات شیراز به دلایلی نامعلوم این فعالین سیاسی و دانشجویی را در روز 20 خرداد بازداشت کرده و در بازداشتگاه پلاک 100 شیراز که متعلق به اداره اطلاعات این شهر است نگاه داری می کند.

همچنین مجید رزمجو، در گفتگو با خبرنگار رهانا گفت: این دانشجویان که مجوز انجمن توسعه ملی را داشته اند با کسب مجوزهای قانونی قصد داشته اند روز ۲۰ خرداد سمیناری برگزار کنند.

فرشیدرضازاده مدیر مسئول نشریه دانشجویی توسعه ملی،حمیده مرادی سردبیر نشریه،مهرداد رزمجویی،آتنا علوی،نجمه ستوده،پیمان حاجی زاده و مسعود شمس از جمله دانشجویان بازداشت شده هستند.

رزمجو تاکید کرد که هنوز نتوانسته با موکلان خود دیدار کند و گفت: مقامات قضایی با اعلام اینکه پرونده در مرحله تحقیقات قرار دارد،مانع دسترسی اش به پرونده شده اند.

وکیل این دانشجویان در بخش دیگری از اظهارات خود به خبرنگار رهانا گفت: هنوز به صورت رسمی اتهام این دانشجویان اعلام نشده اما در مراجعه خانواده بازداشت شدگان به آنها گفته شده که فرزندان شان به « برنامه ریزی اغتشاشات،تبلیغ علیه پیامبر،تبلیغ نظام شاهنشاهی،تبلیغ لاییک و پخش سی دی های ضاله» متهم هستند.

----------------------------------------------------------------

بازداشت فعالین سیاسی و دانشجویی در استان هرمزگان

سایت امروز: شنبه هفته گذشته فيصل ضرغامي از اعضاي سازمان مجاهيدن انقلاب اسلامي در شاخه هرمزگان، ساعت ۱۰ صبح در محل كار خود، استانداري هرمزگان دستگير شد. به گزارش خبرنگار امروز، وی سپس به همراه ماموران اطلاعات به منزلش مراجعه کرده است و منزلش مورد تفتيش قرار گرفته است. در این جریان همسر وی نيز بازدداشت میشود که پس از سه ساعت بازجويي آزاد شده است. فیصل ضرغامی طي يك هفته گذشته فقط يكبار با منزل تماس گرفته و هيچ خبري از اتهامش و علت دستگيري اون در دست نيست.

در ادامه افزایش سرکوبها در استان هرمزگان، حسين و ناصر نبي زاده دو دانشجوي بندرعباسي كه جهت امتحانات پايان ترم به مهريز يزد مراجعه کرده بودند در مهريز دستگير شدند. حسين نبی زاده پس از گذشت يك هفته ديروز با منزلش تماس گرفته است ولی از اتهامات و محل بازداشت این دو دانشجو اطلاعی به خانواده اشان داده نشده است.