vendredi 4 juin 2010

جمعیت دومیلیونی به صد هزار نفر هم نرسید

وبلاگ توس

ذوب شدگان سراسر ایران به صد هزار نفر هم نرسیدند

-------------------------------------------------------

نامه آرش رحمانی پور زندانی اعدام شده

نامه آرش رحمانی پور زندانی اعدام شده به همراه وصیتنامه اش

خبرگزاری هرانا - آرش رحمانی پور زندانی سیاسی است که در بهمن ماه سال گذشته و در سن 18 سالگی به اتهام عضویت در انجمن پادشاهی در زندان اوین اعدام شد. نامبرده در طول بازداشت خود در بند 209 زندان اوین اقدام به نوشتن دلنوشته ای نموده است. وی همچنین در آخرین لحظات حیات خود وصیتنامه ای نگاشته است که متن آن را در پایان نامه می توانید مشاهده نمائید.

متن نامه ی آرش رحمانی پور که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:

به نام خداوند جان و خرد، کزین برتر اندیشه برنگذرد

نمی دونم کی بود که فهمیدم وظیفه ای دارم و نسبت به اون خاکی که روش قدم می زارم مسئولم؛ فقط می دونم حالا که اسم این خاک و این سرزمین رو می شنوم غم عجیبی که پر از غروره تمام وجودم رو فرا میگیره. غرور رو بیشترمون داریم اما غم برای اینه که حتی ذره ای از وظایفم رو نسبت به کشورم انجام ندادم.

نمی دونم چرا باید این جای تاریخ ایستاده باشم، نمی دونم این خاک تاکی نباید روی آسایش ببینه!!!

به بالای این سالیان دراز به ایران نیامد بجز سوز و ساز

ز دشمن بجز آتش و خون نبود بجزغرش دیو مجنون نبود

بسوزاند دشمن کتاب مرا همه رامش و خُر و خواب مرا

این خاک ماست، همه ی زندگی ماست همه هویت ماست. آرزوم اینه که همه بدونند در مقابل این خاک وظیفه ای دارند.

اما از حق نگذریم. بد جوری اشتباه کردم شاید همین علاقه بیش از حد جلوی جشمام رو گرفت و باعث شد مسیر درست انجام وظیفه رونبینم ولی مطمئن هستم اگه عمری باشه پیداش میکنم، بقول اون قدیس مسیحی: برای هر بنده ای یه چوپان و یک مسیر هست تا به چراگاه حقیقت برسه. این هم مسیر منه که داخلش هستم. درسته که سخته و مشکل درسته که تنهام و یه خرده خسته اما من همه این سختی ها رو برای رسیدن به اون حقیقت طلائی به جون می خرم چون باید وظیفه ام رو انجام بدم.

چو فردا نیاید بلند افتاب من و گرز و میدان و افراسیاب

حکایت من حکایت عجیبه که هنوز خودم درکش نکردم شاید توی چند بیت شعر بشه خلاصش کرد.

زان یار دلنوازم شکریست ما شکایت گرنکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

تصمیم گرفتم حرفهام رو بیشتر با خدای خودم بزنم فکر می کنم فقط اونه که حرف دلم رو میفهمه درسته که همه سختیهای این مسیر رو باید به جون بخرم اما بعضی گله ها رو باید به خود خودش گفت البته شاید یکی هم این نوشته ها رو خوند و فهمید درد ما چیه.

بی مزد بود منت هر خدمتی که کردم یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت

من برای عشق به کشورم تلاشی که از دستم بر میاد انجام می دم ولی گله ی من اینجاست که آیا مزد این عشق، گمراهی بود. من به امید کسی یا چیزی فعالیت نمی کردم اما از خدای خودم توقع داشتم کمکم کنه. اما شاید کرده باشد و من ندیده باشم.

رندان تشنه لب را آبی نمی هد کس گویی ولی شناسان رفتند ازین ولایت

ما کجا و عشق کجا من فقط لاف عشق می زنم ولی دلم بدجوری میگیره وقتی بین این مردم حتی لاف هم خریداری نداره، دلم بد جوری از درد بی عشقی میگیره.

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

دلم میگیره وقتی میبینم توی این دیار، عاشقی جرمه، جرمی که مجرمش بی گناه بالای دار میره !!!

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت

راهم رو گم کردم نه همراهی دارم نه تجربه ای. اما پرم از عطش رسیدن، پر از امید، پر از اعتقاد به هدف . گله ام اینه که چرا راهنماییم نمی کنی خدایا؛ شاید میکنی و باز من نمی بینم.

هرچند بردی آبم روی از درت نتابم جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

خیلی چیزها از دست دادم و باز هم خواهم داد ولی یه چیز بزرگتری رسیدم و اون اطمینان به هدفم بود با این حال می دونم این مدعی عاشقی هیچ کاری برای کشورش نکرده.

به کوی میکده گریان و سر افکنده روم چرا که شرم همی ایدم زحاصل خویش

هر روز جوونهای این خاک روی زمین میوفتند و غرب و شرق باید دلشون برای اونها بسوزه نمی دونم چند ندا و ترانه باید کشته تا ... ولی امید دارم به جمله ی سروش که گفت: مرگ ترانه موسوی، ترانه مرگ نظام بود.

رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت مگر آه سحر خیزان سوی گردون نخواهد شد

از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است

خیلی حرفها دارم که با شما عزیزا بزنم، چی شد، چی به من گذشت، اظهارات من معلول چه عللی بود چیزهایی که توقع نداشتم دیدم و شنیدم و هزار چیز دیگه که شاید باور نکنید چون هنوز خودم هم باور نکردم ولی با این همه

نشد ابر و خم از سنگینی بار قفس مارا که این سنگین سبکتر باشد از بال مگس مارا

اول از همه یه دنیا شرمندگی دارم برای همتون نیلوفر، جمال، سارا، پیام، خاله ی عزیز و عمه ی عزیز، سحر، بهاره و ... امیدوارم منو ببخشید به خاطر دلتنگی ها و لحظه هایی که پر از غم و دلهره شدید البته بین خودمون بمونه من همچین آدم دلچسبی هم نیستم ولی خوب خاطرات تلخ و شیرین زیادی با هم داشتیم حالا هم هر موقع دلم تنگ میشه سعی می کنم خوابتون رو ببینم.

از همه بیشتر نگران این هستم که عزیز هایی که به خاطر من روز هاشون رو از دست دادند من رو نبخشند می دونم خیلی سخت بود اما وجود شما توی این چهار دیواریها هزار بار روزگار من رو سختر می کرد. راستی زمزمه ی ناراحتی ها رو توی بازجویی ها و بعد از آزادیتون شنیدم ولی بسیار از کسان از من نزد شما بدگوئی کردند و هیچ از انچه گفته اند راست نبود است. و این کسان می توانند بد را خوب و زشت را زیبا جلوه دهند. از کسایی که این بهتانها را باور و گسترانده اند بیشتر باک دارم زیراکه هر کس سخن ایشان را بشنود چنین می پندارد که کسی به این کارها و جستجو ها روزگار می گذرانند خداوندان را باور ندارد. اینان هم پنهانند و هم آشکار اما من نمیتوانم آنان را نزد شما حاضر و سخنهایشان را رد کنم و باید برای دفاع خود باسایه و شیح در آویزم و بدون انکه حریف ظاهر شود به مدافعه و معارضه پردازم. پس ای گرامیان، این نکته را درست بدانید که من با دو دسته از مدعیان طرف هستم: یکی آنان که از دیرگاه از من {...} کرده اند و دیگر آنان که اخیرا من را به محاکمه کشیده اند و تصدیق کنید که در آغاز باید پاسخ مدعیان پیشین را بدهم زیرا که شما هم اول دعاوی انان را شنیده اید و تاثیر سخنان ایشان در ذهن شما بیش از دیگران بوده است. ای گرامیان من برای دفاع خود باید کوشش کنم که در زمانی بسیار اندک بهتانهایی که از مدتی دراز در اذهان شما ریشه دوانده از خاطر شما دور سازم و البته آرزومندم که کوشش من در صورتی که به حال شما و خودم نافع باشد نتیجه بدهد و بی گناهی من روشن گردد ولی در این باب به اشتباه نیستم و می دانم چه کاردشواری در پیش دارم و به هر حال کار خود را به خدا وامیگذارم چون مرد تسلیم بی دفاع به این موج مهاجم نیستم بر حسب تکلیف به مدافعه می پردازم با ان که میدانم این موج مرا با خود خواهد برد.

پس برگردیم به مبدا این بهتان و سخنانی که ایم همه در مورد من گفته شده و "مدعی" آن را برای جلب من به محاکمه، دست آویز نموده است .

مدعیان پیشین چه می گفتند؟ هرگاه دعاوی ایشان را به صورت ادعانامه در بیاوریم این گونه می شود : آرش گناهکار است بنابر کنجکاوی فضولانه ی {...} خود می خواهد اوضاع آسمان و زمین را دریابد. روش گمراهی پیش گرفته و دیگران را به پیروی آن وا می دارد و به ایشان می آموزد. این است ادعای مدعیان و شما خود در تئاتر سبز آرش را دیدید که مدعی پرواز در هوا و دعاوی پوچ از همین فقرات بود. البته این بدان معنا نیست که من خود را کنار کشیده ام نکند که مدعی این راهم بر من گناه تازه گیرد. می گویند تو آموزگاری می کنی و مزد میگیری، این دروغیست بس بزرگ من چنین هندی را به درهم و دینار نمی فروشم و اساسا در این روزگار کسی را نمی شناسم که لیاقت این مهم را دارا باشد. اما آیا این مدعیان نیستند که این همه را در خود می بیند و جوانان را شهر به شهر می فریبند تا به ایشان بپیوندند و به اصل و ریشه ی خود پشت کنند. ای گرامیان اگر من چنین هنری داشتم بسی سرافراز بودم ولی افسوس که ندارم. اکنون شاید بپرسید که ای آرش پس تو چه می کنی ونسبت ها که به تو می دهند و شایع است از چه روست ؟ زیرا گر همواره مانند همشهریان دیگر بودی هر آینه این چنین سر زبان ها نبودی و آوازه نداشتی.

این سخن به جاست پس می کوشم که آشکارش کنم پس گوش دل و خود فرا دهید. ای گرامیان اقرار میکنم که دانشی دارم که موجب شهرتم شده اما نپندارید که دانشی فراتر از بشر باشد که بالعکس همه باید آن را دارا شوند ولی مدعیان، داعیه دار دانشی هستند فراتر از بشر که من ان را دروغ پنداشتم و این مهم آهنگ بهتان شد. و آن دانش را بخوبی می دانم که پروردگار مرا برای هدفی آفرید و ان چیزی نبود جز ساختن وطن، ساختن ابران بر پایه ی نیک پندار و نیک گفتارو نیک کردار. دیری در این اندیشه بودم و سرانجام بر سر آزمایش امدم و نزد یکی از بزرگان شنیدم که "به عمل کار برآید".

و چون این مسئله بر من آشکار گردید کوشیدم پندار را به کردار آورم و این کار سبب شد مدعیان از من بیزار شوند. ای گرامیان شرم دارم واقع امر را بگویم لیکن ناچارم و می گویم که بیشتر این مردمان بی دانشند و اگر بدانند هم، خود را به سفاهت میزنند. کلمات شیرین از زبان جاری می سازند ولی خود نمی فهمند که چه می گویند و فهمیدم که سبب سرایش و گویش زیبایشان عجیب اهداف پوچ و مادیست. ای گرامیان بدانید که همه ی این دشمنیهای خطرناک و بهتانهای ناروا که متوجه من نمودند سببش همین جستجو و تفتیش و دانشی است که گفتم. چون این مهم را دریافتم، برای مزید پیروی، فرمان خداوند هم رنگ خود را طلب کردم و چون از همشهریان نومید گشتم رو به بیگانه نهادم ولی آن کسان هم، کسان من نبودند. این وظیفه چنان مرا گرفتار ساخت که خود را فراموش کرده و چون در این عبادت خدا فرو رفتم روزگارم به سختی گرایید و به اینجا رسیدم. حال به مدعیان امروز بپردازم و دعاوی را به ادعا در آوریم میگویند آرش گناهکار است چون جوانی فاسد است و به خداوندان این کشور اعتقاد ندارد و خداوندان نو بجای آن میگذارد و اینک دعاوی را یک به یک در نظر بگیریم: من جوانی فاسدم چون گناهانی دارم. ای گرامیان من می گویم گناهکار مدعی است که امور جدی را سرسری می گیرد و بدون وجدان تاریخ مارا به زیر سوال می برد و چنان می نماید که به بعضی امور اعتنای تام دارد در صورتی هرگز عنایتی به آن نداشته، می پندارد با ماست اما با بیگانه دشمنی؛ دوستی می کند. میپندارد از ماست اما به تاریخ من ریشخند می زند. ایا این ریشخند گناه نیست که در خور سزا باشد.

شاید کسی بگوید ای آرش آیا شرمگین نیستی که در دنیا چنان زندگی کردی که جان خود را به خطر انداختی؟ در جواب به معترض خواهم گفت اشتباه در این است که اندیشه مرگ و زندگی نزد تو اهمیت دارد ولی چنین نیست و تنها چیزی که شخص باید نگران آن باشد این است که آنچه میکند درست است یا نا درست و حقیقت است یا باطل و ارزش است یا ... و گرنه تمام دلاورانی که در عرصه دفاع از این مرز جنگیدند از سفیهان بوده اند. ای گرامیان این اصلی مسلم است در نزد من که اگر کسی به حقیقتی شریف دست یابدکه در آن پایمرد باشد. نه از مرگ باندیشد و نه از خطر هراسد و شرافت را فدای سلامت نکند که اگر من جز این می کردم گناهکار بودم و خواه به هر شکلی که به حقیقتی برسم هرگز روش خود را تغییر نخواهم داد اگر چه هزار بار به عرصه ی هلاک در آیم. پس ای قضات ظلم، از مرگ من امیدوار و هراسناک باشید که پس از این خداوند هیچ گاه رحمت را بر طالب حق قطع نمی کند.

آنچه اکنون برای من پیش آمده از تصادف و اتفاق نیست و یقین دارم خیر من در این است که حتی دیگر زنده نمانم و از همه اندیشه های دنیا آسوده شوم. با آنکه میدانم مدعی هدف خیر نداشت و قصد آزارم داشت از آن گله مند نیستم چون در مقام گله نیست. اما از شما گرامیان درخواست دارم: "ایران را فراموش نکنید و آن را افضل بدانید بر نفع خود."

نمی دانم اینک شاید و شاید وقت آن رسیده که از یکدیگر جدا شویم من آهنگ مردن کنم و شما در فکر زندگی باشید اما کدام یک بهره مند تریم جز خداوند هیچ کس آگاه نیست.

اگر این آخرین تیر من برای دفاع از ایران است بدانید که آرش جان خود درتیر کرد و آن را خواهدش افکند.

88/8/10

اوین209 سلول 121

متن وصیت نامه آرش رحمانی پور که 10 دقیقه قبل از اعدام نوشته است

به نام دوست

پدر و مادر واژه های بود که زیباییش آرامم می کرد اما من ارزش این زیبایی را نتوانستم به خوبی درک کنم ولی افتخارم وجود انها بود.

چیزی به پایان نمانده است

نماز – روزه – و دیگر حقوق دینی که به گردن داشتم و تازه با آن اخت شده بودم را به خدا می سپارم

واما ایران – من افتخارم این است که ایرانی بودم و برای ایران گردنم زبری طناب دار را حس کرد.

در مورد نظام اسلامی حاکم چیزی نمی گویم چون حکایت عجیبی خواهد بود اگر زمانی کسی این نوشته را خواند:

تن کشته و گریه ی دوستان به از زنده و خنده ی دشمنان

مرا آر(عار) ابد از ان زندگی که سالار باشم کنم بندگی

آرش رحمان پور

7/11/88

-------------------------------------------------------

تحريم رژيم تهران هفته آينده در شوراى امنيت تصويب مى شود

رابرت گيبس سخنگوى كاخ سفيد واشنگتن اعلام كرد تحريمها عليه رژيم تهران هفته آينده در شوراى امنيت سازمان ملل تصويب خواهد شد.

به گفته وی، كاخ سفيد مطمئن است كه شوراى امينت از تحريمهاى تشديد شده عليه رژيم تهران در هفته آينده حمايت خواهد كرد.

سخنگوى كاخ سفيد با اعلام پيشرفت در جهت تصويب يک قطعنامه قاطع تر گفت، راى گيرى قطعنامه مى تواند نزديک باشد. راى گيرى و تصويب آن در شوراى امنيت در هفته آينده صورت خواهد گرفت.

وى در پاسخ به اين سئوال كه آيا جنجال ايجاد شده در رابطه با غزه مى تواند حركت شوراى امنيت را به تاخير بيندازد، گفت، من فكر مى كنم که رئيس جمهور و تيم موجود در اینجا مطمئن هستند كه هفته آينده ما راى لازم براى تصويب قطعنامه را در اختيار خواهيم داشت.

-------------------------------------------------------

تداوم اعمال فشار و آزار بهاييان مازندران

خبرگزاری هرانا - در پي تشديد روزافزون اذيت و آزار بر شهروندان بهايي مازندران از سوي اداره اطلاعات استان دو تن بازداشت، چهار تن احضار و یک تن نیز محکامه شده است؛ موارد ذيل نمونه هايي از اين نوع فشارهاست كه توسط گزارشگران هرانا طي روزهاي اخير به ثبت رسیده است:


بازداشت :

- صبح روز 5 خرداد ماموران امنيتي اطلاعات ساري به منزل " پژمان روشنكوهي " شهروند بهايي ساكن شهر مزبور هجوم آورده كه پس از بازرسي ، نامبرده را نيز دستگير و به بازداشتگاه شهيد كچويي ساري منتقل مي كنند قابل ذكر است در حكم توقيف نامبرده 17 روز بازداشت موقت عنوان شده است .

- صبح روز دوشنبه 10 خرداد ماموران امنيتي به منزل يك شهروند بهايي ساكن قائمشهربه نام فخرالدين صميمي هجوم آورده كه پس از تفتيش منزل و ضبط كتب ، سي دي ها و كامپيوتر ، صاحبخانه را نيز دستگير و به زندان شهيد كچويي ساري منقل مي كنند .

احضار:

- صبح روز شنبه 8 خرداد دو شهروند بهايي ساكن قائمشهر به نامهاي " رامبد رحمانيان " و همسرش " ساقي شيرواني " به اداره اطلاعات شهر مزبور احضار شده كه پس از بازجويي همراه با توهين و تحقير نامبردگان آزاد مي شوند .

- بر اساس احضاريه اي به تاريخ 11/3/ 89 از" سهيل حقدوست " شهروند بهايي ساكن قائمشهر خواسته شده كه طي 3 روز خود را به اداره تعزيرات معرفي كند .

- طبق احضاريه اي " مشتاق سمندري " شهروند بهايي ساكن شهرستان بابل از تاريخ 8 خرداد طي سه روز موظف است خود را به دادسراي انقلاب بابل معرفي كند و در صورت عدم معرفي ، حكم غيابي براي نامبرده صادر مي شود . قابل ذكر است در احضاريه نامبرده هيچ نوع اتهامي مشخص نشده است .

دادگاه :

- جلسه محاكمه " شهرام مودت " شهروند بهايي ساكن شهرستان بابلسر كه در زمستان سال گذشته مدتي دربازداشت بود روز سه شنبه 11 خرداد در دادسراي شهربابل تشكيل شد حكم نامبرده متعاقبا اعلام خواهد گرديد .

-------------------------------------------------------

سوز و گداز رژیم بخاطر آمار پايين شركت كنندگان 14 خرداد

خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس) از اينکه خبرگزاريهاى بين المللى دعاوى و دروغپردازى دستگاه تبليغاتى رژیم مبنى بر شرکت ميليونى در مراسم حکومتی 14 خرداد را جدى نگرفتند به سوز و گداز پرداخت و نوشت : خبرگزارى آمريکايى آسوشيتدپرس در خبرى بدون در نظر گرفتن حضور ميليونى مردم در مراسم بزرگداشت رحلت امام خمينى نوشت که دهها هزار نفر در اين مراسم حضور پيدا کردند.

-------------------------------------------------------

فیلم "برای ندا" در سالگرد جان باختن ندا آقا سلطان

فراخوان فرهنگسرای پویا برای نمایش عمومی فیلم « برای ندا»

فیلم «برای ندا» به کارگردانی آنتونی توماس پس از هشت ماه تلاش بی وقفه ساخته شد.

این فیلم هفتاد و هفت دقیقه ای مستند، تصویرگرزندگی « ندا آقا سلطان» زن جوان و مبارزایرانی است که در بیست ژوئن سال گذشته در یک تجمع مسالمت آمیز در پی رفتار خشونت بار رژیم جمهوری اسلامی به ضرب گلوله یک شبه نظامی در امیر آباد تهران به شهادت رسید. فیلم «برای ندا»، ندا آقا سلطان را از زبان مادر، پدر و سایر اعضای خانواده از کودکی تا ماهها پس از جان باختن او تصویر می کند. فیلم به زبانهای فارسی، انگلیسی، فرانسه و عربی تهیه شده است.

شهره آغداشلو بازیگر توانای سینما، گویندگی این فیلم را به عهده دارد.

«برای ندا» با همکاری فرهنگسرای پویا در پاریس ساخته شده است.

این فیلم در روز جان باختن ندا آقا سلطان از چند کانال معتبر تلویزیونی در دنیا پخش خواهد شد و در همان روز به طور کامل به روی شبکه های اینترنتی قرار خواهد گرفت.

از تمامی نهادها و مراکز فعال ایرانی در خارج از کشور که تمایل دارند در روز جان باختن ندا آقا سلطان، فیلم را به معرض نمایش عمومی بگذارند، تقاضا می کنیم در اسرع وقت با نشانی زیر تماس برقرار نمایند.

فرهنگسرای پویا – پاریس – تلفن – 0033142083847

cultureiran@pouya.org

نمایش فیلم مستند «برای ندا»

یکشنبه بیست ژوئن دو هزار و ده

سئانس اول ساعت شش و سی دقیقه

سئانس دوم هشت و سی دقیقه

محل نمایش – فرهنگسرای پویا

48 Bis quai de Jemmapes

75010 Paris – Métro : République

Tél- 01 42 08 38 47

نمایش فیلم رایگان است. لطفا جای خود را از پیش رزرو نمائید.

-------------------------------------------------------

هشدار به خامنه ای: مواظب فتنه های واقعی باشید

پنجمین نامه محمد نوری زاد فیلمساز و روزنامه نگار دربند به علی خامنه ای
محمد نوری زاد روزنامه نگار و فیلسماز دربند در پنجمین نامه اش به علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی پیش از نماز جمعه چهاردهم خردادماه به وی هشدار داده است که مواظب فتنه های واقعی باشد.
به نام خالق حق
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
حضرت آیت الله خامنه ای
یک سا ل از ظهور " فتنه " در کشور ما سپری شد. فتنه ای که به قول رسانه های رسمی و شخصیت های شاخص نظا م،هم آبروی مارا مضحکه جهانی در انداخت ،و هم خون و مال جمعی از هم وطنان ما را تباه ساخت ، وهم شکاف هراسناکی در ساختار ملی و حیثیتی ما ایجاد کرد.
می بینید که من نیز مثل بسیاری ،از همین واژه " فتنه "آویخته ام. واژه ای که در این یک سال گذشته ، به قدر همه عمر اساطیری اش از او سود برده ایم . واژه ای که در ادبیات سیاسی ما ، به فهرست مطول واژگانی چون : طاغوت ، طاغوتی ، انقلاب ، ضد انقلاب ، مستضعف ، مستکبر ، منافق ، ضد ولایت فقیه ، امت شهید پرور، دشمن قسم خورده و واژگان دیگری از این دست پیوست و معنای ویژه ای برای خویش اختیار کرد.
در این یک سال گذشته ، آن چنان افراط گونه بر طبل فتنه و سران فتنه کوفتیم تا کودکان ما نیز به محض شنیدن آن ، بدانند ما را جز از موسوی و خاتمی و کروبی ، مقصودی نیست . آوار ، و بهمن سران فتنه ، همان پلیدی درهم فشرده ای است که خسارت این ستم را بر سر مردمان ما فرو می بارد . بهمنی که به هنگام عبور ، از کنار خانه هاشمی رفسنجانی می گذرد ، و کسانی که از اهل این خانه را نیز به حجم آوارگونگی خویش می افزاید.
سران فتنه اما ، فراتر از خسارات فراوانشان ، فوایدی نیز داشته اند که من ، قصد واشکافی فایده های آنان را دارم . پیش از آن ، اجازه بدهید در سفری به دور دست های روستای محل زادگاهم ، به ترسیم دور نمایی از این فایده ها بپردازم . جدال بر سر قدرت ،ظاهرا ودیعه مکرری است که در هیچ کجای تاریخ ، بی مخاطب نبوده است ، چه در قبایل بدوی ، و چه در جوامع مدنی ، در روستای ما نیز ،دو طایفه کم خرد، طبق یک عادت ضروری ،و به بهانه ای تکراری ، خشماگین بر سر هم می کوفتند و بعد از تحمل جراحت ها و ناسزاها و بی آبرویی ها کارشان به پا سگاه و امنیه و وساطت بزرگترها می کشید.
در جدال هر باره ، نیک به یاد دارم که مردان طایفه شکست خورده ، بی دلیل بر اهل خانه خود سخت می گرفتند . یعنی پدری که در میدان کارزار، توسط حریف از پا در آمده بود ، در خانه خویش ، به یک خطای مختصر ، بر سر زن و فرزند خود می کوفت و مردانگی مخدوش خود رابه رخ می کشید و یاد آور می شد.
باورم بر این است که حکایت ما و سران فتنه نیز خارج از این روال روانی و تاریخی نیست . سران فتنه در این مثال ساده و روستایی من همان اهل منزل اند . کسانی که ما با کتک زدن آنان ، عصبیت ناشی از شکست های پی در پی خود را تخلیه می کنیم و قدرت مخدوش خود به رخ می کشیم .روستایی چوب خورده و تحقیر شده دیروز ،از این روی بر سر زن و فرزند خود می کوفت ، که فکر آنان را از واکاوی چند و چون شکست خویش ،به همان خطای خانگی معطوف کند .
قبول می فرمایید که ما وشما ، در این آزمون سی ساله ، کارنامه درخشانی از عمل به وعده های اسلامی انقلاب نیاراسته ایم . اگر که با خود صادق باشیم ، صدای شکستن استخوان های اقتدارمان را خواهیم شنید. متاسفانه آسیب و جراحتی که ما به اسلام و به گرایش دینی مردم وارد آورده ایم ، فرا تر از آسیب و جراحت همه طول تاریخ است .
شرمنده ام که نوشته من از صراحتی اینچنین تلخ و گزنده آکنده است . باورم بر این است که ما را فرصت چندانی برای بازگشت و ترمیم خرابی ها نیست . وگرنه ، من آداب کوچکتری خویش ، نیک می دانم .
اگر انقلاب سی ساله ما ، هیچ نداشت الا به صحنه آوردن انصاف ، ما پیروز بودیم . و اگر هیچ نداشت الا ادب و پاکی و پاک دستی بزرگان، ما پیروز بودیم . من از بلندای سی سالگی انقلاب که به گذشته می نگرم ، آرزو می کنم ای کاش ما را با " اسلام اختراعی " خود کار نبود . و یا حتی اسلام ، تنها در سفر به دور دست های تاریخی ما محدود و تعریف نمی شد . و ما ، به جای بار انداختن اسلام اختراعی خود در کوچه بنی هاشم ، بر سر و سینه کوفتن های بی پشتوانه ، اهالی کوچه بنی هاشم را به امروز تاریخی خویش فرا می خواندیم و از نورشان بهره می بردیم .
ای کاش در همان ویرانه تاریخی خویش مانده بودیم اما در عوض : ادب داشتیم ، خدا داشتیم . ای کاش دوستی ما با خدا و خوبان خدا ، در لفظ نمی ماند ، و به عمل می گرایید . ای کاش مراجع تقلید ما و روحانیان ما می دانستند که محدوده آگاهی و دانش آنان ، محدود به علومی است که ارتباط چندانی با حساسیت های کشوری و جهانی ندارد . و می دانستند که جامعه ، مردم ، تاریخ ، و سنت های الهی ، برای خود مختصات و قواعدی دارند و ورود نا آگاهانه به هر یک از این حوزه ها ، و دخالت ناشیانه در سیر عالمانه آنها ، جامعه را به آشفتگی حتمی فرو می برد .
رهبر گرامی ، از خود شریف شما آموخته ام که سخت دلتنگ عدالت علوی باشیم . عدالتی که به جانب داری از مردم شهر قم ، محکمه ای به پا کند ، و بزرگان دینی و مسولان خطا کار حکومتی این شهر را فرا بخواند ، و از آنان بپرسد : چرا شهر قم ، که تا پیش از انقلاب ، پاک و شایسته بود ، بعد از انقلاب، اول شهر آسیب دیده از مفاسد اجتماعی کشور شده است ؟ عدالتی که آقازاده های ما را ، مثل پدرانشان ، به تناول شهد مفاهیم دینی وا می داشت و آنان را از شیرینی واردات شکرباز می داشت .عدالتی که خود این پدران را نیز از مواضعی چون معدن سنگ سرخ بیدخت فارس ، باز می داشت . عدالتی که برای ورود به حسابرسی آستان قدس رضوی زانوانش نلرزد .عدالتی که به عدم تعادل فکری مسؤلان حکومتی ، و حتی به عدم تعادل یک رییس جمهور نمرۀ منفی بدهد .عدالتی که شهامت اعادۀ حیثیت از خود را داشته و اجازه ندهد کسی و کسانی از او بیاویزند و متاع دروغین خود را در سبد نیاز مردم گذارند .
رهبر گرامی ، ما امروز ، چه بخواهیم وچه نخواهیم ، شکست خوردۀ معرکۀ جولانِ تاریخی ِ خویشیم . متأ سفانه ، حتی در موضوع تخصصی خودمان که اسلام باشد ، به قهقرا گراییده ایم . بدیهی است که در این سی سالگی انقلاب ، باید به یک یک کاستی ها و ناهنجاری ها ، و به نقش وسهم خود اعتراف کنیم و در جایگاه یک مسؤل، پاسخگوی مردم وتاریخ باشیم . که چرا در معرفی اسلام به روزی در افتاده ایم که علاوه بر طرد مخاطبان ِجهانی ، مخاطبان ِ داخلی ِ دین خدا را نیز تارانده ایم و به گزینش نامبارک حداقلی مردم خویش ناچار شده ایم ؟ و چرا چنان چهرۀ مخوف و نامبارکی از اسلام آراسته ایم که فرزندان بلا فصل خودمان نیز از آن می هراسند و بدان تمایلی ندارند ؟ ویا چرا با سرمایه های پولی سرزمین خویش به آنچنان غارتی درافتاده ایم که دزدان گردنه ، فردا ، از ما طلبکار آبروی رفتۀ خویش خواهند شد؟ ویا چرا با آوار اسلام ِ اختراعی ِ خویش ، جلوی " رشد" اسلام واقعی و جلوی رشد مردم خود را گرفته ایم ؟
رهبر گرامی ، می بینید که پرسش های بزرگ وتوفانی و حتمی پیش روی ماست . و ما ناگزیراز پاسخگویی به این همه سؤال سرگردانیم . باورم بر این است که سران فتنه ، درست در بزنگاه نیاز ، به یاری ما شتافتند. اگر آنان نبودند ، ما وشما اکنون باید به مردم خود " پاسخ " می گفتیم که مسؤل این همه عقب ماندگی وکار نابلدی ، و رواج گر این همه بی کیاستی و بی لیاقتی ، وبه باد دهندۀ این همه فرصت وثروت ، وبدیهی کنندۀ این همه دروغ وحرامخوری ، و بانی این همه خنده دار شدن قانون ، کسی جز خود ما نیست .
سران فتنه از راه رسیدند تا ما را از پاسخگویی به مطالبات مکرر و رها مانده وبی سر انجام مردم برهانند . ما وشما از این روی به سرکوب سران فتنه اصرار ورزیدیم که تا مردمان ما به مشغله ای انحرافی درافتند و از چگونگی کارهای تو در توی ما و مسؤلیت های خاک آلود و بر زمین ماندۀ ما نپرسند . از ما نپرسند آیا این بود آن انقلابی که همگان را به درک و لمس وبهره مندی از افق های نورانی اش نوید می دادید؟
آیا اسلامی که ازاو دم می زدید، همین است که در چارچوب در خانۀ جوانان بی کار و معتاد وتن فروش و سرگشته وفرومرده وپژمرده و معلق ما ذبح می شود ؟ همین است که در مجلس شورای اسلامی ، هر روزه چهره اش می خراشند وپوستش می درند؟ ودر دستگاه قضا به شوخی اش می گیرند؟ و در دولت ، جیب هایش را خالی می کنند؟
اگر سران فتنه نبودند ، ما و شما باید هر روزه به مردم خود پاسخ می گفتیم که چرا سپاه ، در روز روشن ، سهام مخابرات را بالا کشید ؟ وچرا سپاه ونیروی انتظامی ، با واردات میلیاردها کالای قاچاق ، همچنان سلحشور وغیور ومردمی اند ؟
سران فتنه آمدند تا نمایندگان شجاع ونترس و البته با کفایت ما بهانه ای برای پرخاش و ناسزا داشته باشند، نمایندگانی که مفهوم استقلال مجلس ، ونمایندگی مردم را در همان روز نخست ، زیر پا می نهند تا اعتبار نامه هایشان تصویب شود . نمایندگانی که همچنان به سرکوب سران فتنه محتاج اند وبرای محاکمۀ آنان طومار امضاء می کنند تا نگاه مردم را از عصارگی بر خاک افتادۀ فضايل شان ، و از طنز مجلسی که باید در رأس امور باشد ونیست ، به غوغای سران فتنه منحرف کنند وخود را از حمل سنگینی امانت مضمحل شدۀ مردم ، و تحمل شماتت مردم برهانند . نمایندگانی که متأسفانه ، سالهاست به جای قانون و نظارت قانونی، و به جای تحقیق و تفحص مؤثر ، و به جای واخواهی حقوق فراموش شدۀ مردم ، شوخی می پراکنند.
رهبر گرامی، اطمینان دارم با من موافقید که اگر از این مجلس و قوانین و نظارت آن ، آبی گرم شده بود ، مردمان ما را اکنون بهره ای در مشت بود ، و اگر دستگاه قضا را با قانون نسبتی بود ، ما را اکنون از برکات عدل وانصاف و درستی او نصیبی بود ، و اگر دولت را لیاقت وبرنامه وعقلانیتی بود ، ما را تاکنون از ورطۀ ورشکستگی های داخلی و تحقیرهای جهانی به در برده بود .اما این سه یار دبستانی را ظاهراً جز رکود و رخوت و رفاقت ، رویکردی نیست . پس چرا نباید از ظهور فتنه و سران فتنه در پوست نگنجیم و نگاه پرسشگر و پر شماتت مردم داخل و خارج ونسل های گذشته وآینده را به رفتار آنان منحرف نکنیم ؟
این روزها شاهدیم که بار دیگر مبارزه با بد حجابی به کانون فهم بزرگان دینی ما راه یافته است . وچه برخوردهای شداد وغلاظ ، برای چندمین بار ، بر سر جامعه ما سایه انداخته است . اما برای چندمین بار نیز می توان از همین اکنون عاقبت شکست خورده و پر از آسیب این هیاهوی هیچ در هیچ را به چشم دید . چرا که شهر قم ، و آسیب های دلخراش و مفسده های اجتماعی آن ، دقیقاً محصول همین نگرش خام و دستوری وبی خردانه است . اگر بپذیریم که اجبار در خط کشی های خشک اجتماعی ، ضروری و با فایده است ، این را نیز می پذیریم که اجبار در مواضع فهم و فکر وباور مردم ، جز خسارت و خرابی وگریز ونفرت مردم نتیجه ندارد . شرمنده ام که بگویم راز تنهایی ما ، وکم شدن مخاطبان داخلی و جهانی ما ، در همین اسلام اجباری واختراعی ما است .اسلامی که اغلب در این سی سال عمر خود ، از کنار حق های آشکار عبور کرده است و بر گزینش نا حق های آشکار اصرار ورزیده است .
در زندان وزارت اطلاعات ، و در زندان عمومی ، داستان هایی از اسلام اختراعی خودمان دیده ام که امید دارم در یک ملاقات حضوری ، همه را یک به یک برای شما باز گویم .اما از باب نمونه ، به یکی از مظاهر آن اشاره می کنم و از توقف بر این شرم بزرگ ، درمی گذرم :
من این روزها ، با جوان نوزده ساله ای هم نشین و هم بند هستم که مجموعه ای از خردمندی ها ودرستی ها با اوست . این جوان با همین سن و سال اندک خود ، دو فرمول بدیع ریاضی را که ازدسترس همۀ دانشمندان وریاضی دانان جهان دور بوده است ، کشف کرده و به اسم خود به ثبت رسانده است . این جوان ، با همین سن وسال اندک خود ، چهار اختراع غرور آفرین دارد .المپیادی است . برندۀ جشنوارۀ خوارزمی است . به زبان های انگلیسی وایتالیایی مسلط است . این جوان اما به اتهام متداول توهین به رییس جمهور و تبلیغ علیه نظام ، پنج ماه و نیم است که در زندان است . اتهامی که مردمان جهان، به میزان ارتفاع آن غش غش میخندند . این جوان ، شصت روز در زندان انفرادی بوده وتوسط بازجو های تند وبی ادب خود کتک خورده وتهدید شده است . این جوان ، همان است که آقای جلال الدین فارسی ، پدرش را به ضرب گلولۀ تفنگ شکاری خود کشته است . این جوان ، اکنون ، هفده سال است که چشم به راه تراوش حق وعدالت ، از اسلام اختراعی ما است . اسلامی که آقای جلال الدین فارسی قاتل را به پرداخت یک ريال از پول خون پدر او ملزم نکرده است . اسلامی که آقای جلال الدین فارسی قاتل را آزاد گذارده ، وخود او را که به ابراز نشاط سیاسی اش مشغول بوده ، به زندان و انفرادی و تحمل ناسزا وضرب وشتم در انداخته است .
من معتقدم راز شکست اسلام اختراعی ما ، در همین خصلت های گزینش گری وخاصه پروری ونخبه گریزی و فریب کاری وعوام پروری است . واختلاط غلیظ حق وباطل در او . کارایی سرکوب سران فتنه ، در این بوده است که نگاه منتقدین ما را از امثال آقای جلال الدین فارسی که قاتل اما آزاد است ، به این جوان گستاخ اما بی گناه ، معطوف کند . حالا خود شما رد پای نمایندگان مجلس ، وقضاوت دستگاه قضایی ، و دولتمردان عدالت ور زمان را در تحلیل فرایند های این چنینی جامعه ، رصد فرمایید .
راستی شما در مقام فرماندهی کل قوا ، تا چه حد به رفتار سپاهیان و نظامیان خود ، در ورود به مواضع اقتصادی ، ودر قامت رانت خوارانی چون آقای صادق محصولی ، ودر واردات میلیاردها کالای قاچاق از مبادی گمرکی واسکله های رسمی وغیر رسمی اشراف دارید ؟ والبته اجازه می دهید که در تقبیح رفتار ناشایست سپاهیان ونظامیان ، مسؤ لیت حضرتعالی را نیز در مقام فرماندهی یاد آور شویم ؟ و از شما به خاطر تغییر چهرۀ آن سپاه و آن بسیج و آن اسلام آرمانی گله کنیم ؟
رهبر گرامی ام ، کم کم به سال روز ظهور فتنه نزدیک می شویم . اگر کمی هوشمندی اختیار کنیم ، باور خواهیم کرد که جماعتی ، دور از چشم شما ، به خلق حادثه می اندیشند. حادثه هایی که نیمه دوم خرداد را به زعم خود در بحرانی طراحی شده فرو ببرند . این بحران ، که چه بسا خونین نیز باشد ، قرار است مجدداً انرژی تازه ای را علیه سران فتنه سامان دهد . طراحان این بحران ، با خلق حادثه های ریز ودرشت ، شما را در موضعی قرار خواهند داد تا همانی بگویید که آنان می خواهند . وهمان موضعی را اختیار کنید که آنان مشتاق اند.
شما را به خدا ، رهبر گرامی ، مراقب فتنه ها باشید . فتنه هایی که بانیان آن ، فراتر از سران فتنه ، در اطراف شما آرایش یافته اند و ادعای دوستی غلیظ می کنند . فتنه را در تحرک قدرتی بکاوید که در سایه است . قدرتی که هرگز مطیع شما نیست وبرای خود قرار و مداری دارد . قدرتی که یک جا از حنجرۀ رییس جمهور نامتعادل ما بیرون می خزد ، ودر جای دیگر از امضای نمایندگان مجلس ما جاری می شود ، و برای گشودن موانع پیش رو ، به قاضیان مرعوب دستگاه قضا تحکم می کند . سران واقعی فتنه ، سران قدرت های در سایه اند . سرانی که میلیارد میلیارد پول بی زبان مردم را جابجا می کنند، وبه پروندۀ مفتوحۀ میلیاردها پول گمشده ، پوزخند می زنند. در این یک سال گذشته ، وبا غوغایی که از رسانه ها وتریبون های رسمی علیه سران فتنه در گرفت ، قدرت های در سایه ، بهترین فرصت را برای پیش برد مقاصد خود بلوکه کردند . قدرت های در سایه ، در این یک سال پر آشوب و پر هیاهو ، به قدر همه عمر خود به تحکیم مواضع خود پرداختند ، اما غافل از این که بخش وسیعی از مردم را از اطراف شما پراکندند . قدرت های در سایه ، به مردم احتیاج ندارند ، اما کدام رهبر است که بدون مردم ، همچنان رهبر باشد و رهبری کند ؟!
از باب طنز ، بگویم که چندی پیش آقای جلال الدین فارسی ، به سران فتنه تاخت تا او نیز حتی از این کارناوال هتاکی جا نمانده باشد . فراتر از طنز ، شما را به تماشای امضای خودتان ، پای برگه خرید سهام مخابرات توسط سپاه فرا می خوانم . بله ، قدرت های در سایه ، با شما این می کنند ! وبدون این که شما بخواهید وشما راضی باشید و شما خبر داشته باشید ، امضای رضایت شما را پای عملکرد خود می نشانند . شما را به خدا مراقب فتنه های واقعی باشید .
با احترام و ادب : فرزند شما ، محمد نوری زاد زندان اوین ، نهم خرداد هزار وسیصد وهشتاد ونه

-------------------------------------------------------

راه رفتن از روی عكس خامنه ای 14خرداد

http://www.youtube.com/watch?v=w1hg9EWOqXo&feature=player_embedded

-------------------------------------------------------

حمید رضا و اشکان مسیبیان را آزاد کنید!

برادران مسیبیان از فعالان ملی گرای جوان و خوشنام کرمانشاه روز سه شنبه 11 خرداد ماه بازداشت شدند و تا کنون از مکان نگهداری آن ها اطلاعی در دست نیست.
حمید رضا مسیبیان پژوهشگر و دارای تالیفاتی است که یکی از آنها عنوان "یاران مصدق" را دارد. ایشان وبلاگ هواداران حزب ملت ایران، فریاد خلق و نقد مصدق را اداره می کرد و در جهت همبستگی هم میهنان کرد با دیگر اقوام ایرانی تلاش فراوانی داشته است.
اشکان مسیبیان دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه رازی و از فعالین دانشجویی شناخته شده کرمانشاه، از فارغ التحصیلان ممتاز مدارس استعدادهای درخشان این استان و دانشجوی کنونی دانشگاه رازی کرمانشاه است که در پی اعتراضات دانشجویی در این دانشگاه به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم گردیده است.
ما امضا کنندگان زیر ضمن محکوم نمودن بازداشت های گسترده فعالان مدنی که تنها نتیجه وحشت رژیم از اوجگیری اعتراضات مردمی است، خواهان آزادی فوری حمید رضا و اشکان مسیبیان و سایر زندانیان سیاسی ایران میباشیم.
بهروز آذرنوش، نعمت م. آزرم، ابوتراب ابوترابی، ابوالفضل اردوخانی، مهندس حسین اسدی، دکتر حسین اشراقی، کورش افطسی، دکتر محمد اقتداری، پری الفتی، امیررضا امیربختیار، بهزاد امیری، علی ایل بیگی، دکتر بهروز برومند، منوچهرتقوی بیات، حمید جدی، محمود جعفری، دکتر آبتین جنت سرشت، هرمز خیلتاش، مهندس ناصر دارابی، مرتضی رحیمی، دکتر فضل الله روحانی، سهیلا ستاری، منصور سحرخیز، تقی سلیمی، عباس سلیمی، علی اصغر سلیمی، دکتر زهرا شمس، مهوش صالحی، حمید صدر، یوسف صدیق، دکتر باقر صمصامی، عطا ضمیری، ابراهیم علی پور، منوچهر فاضل، حمید فروغ، مهندس کامبیز قائم مقام، دکتر محسن قائم مقام، دکتر مسعود کاظم زاده، نادر کاکاوند، دکتر عزیزالله کرملو، حسن لباسچی، مهندس بهمن مبشری، تراب مستوفی، بهجت مهرآسا، دکتر محمدعلی مهرآسا، محمود مهران ادیب، دکتر همایون مهمنش، پرتو نوری علاء، مهندس دارا نیروئی، منوچهر واثق نوری، حسین وصال، فرشید یاسائی
چهاردهم خردادماه 1389 – چهارم ژوئن 2010

-------------------------------------------------------

طنين الله اكبر در حوالی منيريه و ابوسعيد

طنين الله اكبر در حوالي منيريه و ابوسعيد
جمعه 14خرداد ساعت 10 و 5دقيقه هرلحظه بر تعداد صداها افزوده ميشود
امروز با شنیدن سخنان خامنه‌ای تمام مردم دوباره روحیه گرفتند؛ شخص خامنه‌ای خودش مثل سگ از جنبش سبز می‌ترسد

-------------------------------------------------------

عکس خبرگزاری حکومتی: خامنه ای هیچ غلطی نمی تواند بکند!

یکی از خوانندگان: تصویر زیر ساعاتی پس از سخنان خارج از ادب، پرخاشجویانه و غیر متمرکز خامنه ای در مراسم سالگرد درگذشت خمینی در خروجی خبرگزاری مهر قرار گرفت. خامنه ای هیچ غلطی نمیتواند بکند! این تصویر دقایقی بعد از بخش تصاویر این خبرگزاری برداشته شد.

-------------------------------------------------------

تایید ۵ سال زندان شبنم و فرزاد مددزاده در دادگاه تجدیدنظر

رهانا- روز گذشته ۱۲ خرداد، شبنم مددزاده، نایب رئیس شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و دبیر سیاسی انجمن دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران پس از گذشت یک سال و ۵ ماه بازداشت در زندان اوین سرانجام به ۵ سال حبس تعزیری همراه با تبعید به زندان رجایی شهر کرج محکوم شد.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، این فعال دانشجویی که از اول اسفند ۱۳۸۷ در زندان به سر می برد، به همراه برادرش فرزاد از سوی دادگاه تجدید نظر به ۵ سال حبس تعزیری همراه با تبعید به زندان رجایی شهر کرج محکوم شد. این دو حکم، بدون اخذ دفاعیات و حضور وکیل مدافع در دادگاه تجدید نظر تایید شده اند. شبنم مددزاده در طی بازداشت، برای پذیرفتن اتهام ارتباط و همکاری با سازمان مجاهدین خلق تحت شکنجه های روحی و فیزیکی شدیدی قرار گرفته است.

حکم دادگاه بدوی برای شبنم و فرزاد ۵ سال زندان و تبعید به زندان رجائی شهر بود که در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۸۸ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب توسط قاضی محمد مقیسه صادر شد.

محمد اولیایی فرد وکیل مدافع شبنم و فرزاد مددزاده که سعی در تبرئه موکلین خود داشت اکنون در بازداشت غیرقانونی به سر می برد. و به همین دلیل شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران به ریاست قاضی موحدی نیا با سلب حق داشتن وکیل از شبنم و فرزاد ، روز گذشته حکم آنها را قطعی اعلام کرد.

در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۸ بازپرس شعبه ۳ امنیت قرار آزادی ایشان را در قبال تودیع کفالت صادر نمود. اما حسن دهنوی معروف به قاضی حداد شخصا مانع از آزادی وی شد تا به قول خود شبنم را تادیب نماید.

شبنم که از اسفند ماه ۱۳۸۷ همراه با برادرش فرزاد مددزاده در بازداشت موقت به سر می برد، از طرف بازجویان خود به شدت شکنجه می شد و برای آنکه این دو را ودار به اعترافات ساختگی نمایند در مقابل چشمان شبنم برادرش را تا حد مرگ شکنجه می دادند و بالعکس برای فرزاد مددزاده هم چنین صحنه های طاقت فرسا را ایجاد می کردند.

-------------------------------------------------------

زندانی سیاسی کرد در زندان مریوان اعتصاب خود راشکست

آژانس خبری موکریان
سرویس حقوق بشر

عباس روخنده زندانی سیاسی کرد که در زندان مریوان به سر می‌برد، به «اعتصاب غذای» خود پایان داد.

گفته می شود این زندانی مریوانی که حدود 30 روز را در اعتصاب به سر برده بود به خاطر آسیب دیدن کلیه هایش به اعتصاب خود پایان داده است.

عباس روخنده در اعتراض به بلاتکلیف بودن خود در زندان دست به اعتصاب غذا زده بود.

شایان ذکر است عباس روخنده حدود 5 ماه پیش توسط نیروهای امنیتی در مریوان به اتهام همکاری با یکی از احزاب مخالف بازداشت و تا لحظه تنظیم خبر در بلاتکلیفی به سر می برد

-------------------------------------------------------

شرایط حاد و غیرانسانی زندانیان سیاسی؛ گوهردشت

شرایط حاد و غیر انسانی زندانیان سیاسی بند 3 معروف به کارگری زندان گوهردشت کرج
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" وضعیت و شرایط زندانیان سیاسی بند 3 معروف به بند کارگری در زندان گوهردشت کرج که اخیران به این بند منتقل شده اند حاد و غیر انسانی می باشد.
از روز یکشنبه 9 خرداد ماه تعدادی از زندانیان سیاسی از بند های 2،4،6 و زندان کچوئی پردیس کرج به بند 3 معروف به بند کارگری زندان گوهردشت کرج منتقل شدند که تا به حال تعداد آنها در حدود ده نفر تخمین زده می شود. اسامی تعدادی از زندانیان سیاسی که به این بند منتقل شده اند عبارتند از : احمد زید آبادی،منصور رادپور،ارژنگ داودی،مسعود باستانی،علیرضا کرمی خیر آبادی،بهنام فیدج (دانشجو از دستگیر شدگان اعتراضات)،مصطفی اسکندری (دستگیر شدگان اعتراضات)،مهدی محمودیان،رضا رفیعی و حشمت الله طبرزدی می باشند.
تمامی زندانیان سیاسی نامبرده فوق در حسنینه این بند زندانی هستند. آنها فاقد هرگونه امکانات اولیه می باشند و از داشتن تخت محروم هستند و زمین خواب می باشند.تمامی امکانات اولیه مانند زیر اندار که در این حسینیه فرش شده بود قبل از انتقال زندانیان سیاسی به آنجا ، خارج شده و به انبار بند منتقل کرده اند.در حال حاضر فقط موکتی بسیار کثیف کف این حسنیه می باشد.
زندانیان با حداقل وسائل خود چند روزی است که با این شرایط غیر انسانی در آنجا اسکان داده شده اند.
از طرفی دیگر زندانیان بند کارگری در حسینه دائم تردد دارند و پاسداربند ها مراسم مختلفی در آن برگزار می کننند که گاها تا نیمه های شب ادامه می یابد این مراسم که با صدای بلند برگزار می شود باعث فشارهای روحی و روانی و مانع استراحت زندانیان سیاسی می شود.
رئیس بند 3 فردی است به نام گرامی که از جمله کسانی می باشد که در جریان قتل عام زندانیان سیاسی در دهۀ 60 در این زندان فعالانه شرکت داشته است و با افتخار از قتل عام زندانیان سیاسی آن دوران یاد می کند. این فرد در حال حاضر از قرصهای روان گردان استفاده می کند و به مواد مخدر معتاد می باشد رفتارهای غیر انسانی با زندانیان سیاسی دارد و دائم دنبال بهانه جویی است.همچنین یکی از پاسداربند های این بند به نام نادری از جمله کسانی بود که در جریان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 خود چهار پایه را از زیر پای زندانیان سیاسی می کشیده است و این کار را از افتخارات خود می داند.پاسدار بند نادری می گوید سعی می کرده است که در کشیدن چهار پایه هنگام اعدام زندانیان سیاسی در سال 67 از دیگر پاسدارها کوی سبقت را بگیرد او نسبت به دیگر پاسداران بیشترین چهار پایه ها را کشیده است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،قرار دادن زندانیان سیاسی در شرایط حاد و غیر انسانی و همچنین دادن مسئولیت بند به کسانی که جنایت علیه بشریت را از افتخارات خود می دانند را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر مراجع بین الملل خواستار اقدامات عملی برای آزادی زندانیان سیاسی در ایران است.

14 خرداد 1389 برابر با 04 ژوان 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
گزارشگران ویژه دستگیریهای خودسرانه و شکنجه سازمان ملل متحد

-------------------------------------------------------

حملات تند احمدی نژاد علیه جنبش سبز 14 خرداد

http://www.youtube.com/watch?v=YGvXwtRE8iU&feature=player_embedded

-------------------------------------------------------

سخنرانی حسن خمینی با شعارهای تند متوقف شد

http://www.youtube.com/watch?v=8IGlBgvM0Rg&feature=player_embedded

-------------------------------------------------------

خامنه ای موسوی و کروبی را به اعدام تهدید کرد

http://www.youtube.com/watch?v=5siJip6I4SU

-------------------------------------------------------

پخش گسترده ساندیس 14 خرداد 89

http://www.youtube.com/watch?v=i36GTEwosdM&feature=player_embedded

-------------------------------------------------------

سوتی خامنه‌ ای در وحشت از تکرار قیام خردادماه

http://www.youtube.com/watch?v=g7GouMpluQE&feature=player_embedded

-------------------------------------------------------

ايستگاههای صلواتی از مزدوران سانديسی پذيرايی كردند

http://www.youtube.com/watch?v=FGt7ZxKEkD0&feature=player_embedded

-------------------------------------------------------

اطلاعیه مشترک در باره ناپدید شدن داریوش شکوف

اطلاعیه مشترک

نگرانی بابت ناپدید شدن داریوش شکوف، فیلمساز ونقاش تبعیدی.

داریوش شکوف فیلمساز ونقاش تبعیدی سالهاست مقیم برلین است، «هفت پیشخدمت» نخستین فیلم سینمایی ساخته او که نشانگر توانایی واستعداد داریوش درزمینه فیلمسازی بود قربانی ی شرایط جشنواره ها وزد وبند جشنواره هابا جمهوری اسلامی شد. شکوف از چند سال پیش اعتراض علنی اش علیه اینگونه بده بستان ها با جمهوری اسلامی را با فریاد علیه کلیت نظام آدمکش جمهوری اسلامی در هم آمیخته بود ودرجریان خیزش خرداد 88 وبعد از آن او نه فقط در تظاهرات هاواعتصاب هاشرکت فعال داشت بلکه دوربینش رابه مانند اسلحه ای آتشین علیه نظام جمهوری اسلامی با بی پروایی وخشم بکار گرفت ودر زمانی کوتاه دوفیلم سینمایی (تاکسی بهشت و ایران زندان)را ساخت همزمان، جشنواره برلین که ارتباط گسترده ای با مقامات جمهوری اسلامی برقرار کرده است را بابکوت کردوفیلمش را از دفتر جشنواره پس گرفت. ناپدید شدن داریوش شکوف آنهم در آستانه سالگرد جنبش مردمی که با شقاوت بی رحمی سرکوب شد در نظامی مافیایی که سابقه ترور بیش از صد مخالف خودخارج از ایران را در کارنامه ننگینش دارد نمیتواند نگرانی به همراه نداشته باشد.
هر روز که میگذرداین ظن که د اریوش در دام پروژه ای که آدمکشان رژیم مذهبی تدارک دیده اند گرفتار آمده باشد قوی تر می شود. باید با هوشیاری مراقب بود تا بار دیگر نظام اسلامی فاجعه ای نیافریده باشد وفرصت بیابد بمانند گذشته جنایتش را سرپوش بگذارد. ما آماده مشارکت در هر اقدامی هستیم که سازمان ها و فعالان سیاسی وفرهنگی در برلین تدارک ببینند.
مرکز فیلمسازی وپژوهشی سینمای آزاد،مجله اینترنی سینمای آزاد، کانون سینماگران ایرانی در تبعید.

سوم یونی 2010
www.cinemaye-azad.com

-------------------------------------------------------

شرایط نامطلوب ابوالفضل عابدینی در زندان کارون اهواز

خبرگزاری هرانا - ابوالفضل عابدینی نصر خبرنگار و از مسوولان پیشین مجموعه فعالین حقوق بشر در ایران که به تازگی به زندان کارون اهواز منتقل شده است در شرایط نامطلوبی نگهداری می شود و جان وی در خطر است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، عابدینی در بند ششم این زندان که اصطلاحا به آن بند سیاسی می گویند، نگهداری می شود و مسئولان به دلیل فشار مضاعف، وی را با چند تن از زندانیان خطرناک هم سلول کرده اند که در این مدت این خبرنگار از سوی هم سلولی های خود در چندین نوبت مورد تهدید جانی قرار گرفته است.

وی چندی پیش از سوی شعبه یکم دادگاه انقلاب اهواز به تحمل یازده سال حبس تعزیری محکوم و در مدت کمتر از یک هفته پس از ابلاغ حکم به وکیل ایشان محمد اولیایی فرد و در حالی که برای اعتراض به حکم صادره بیش از 14 روز مهلت قانونی باقی مانده بود؛ از سوی شعبه یازده دادگاه تجدید نظر این استان محکومیت ایشان تایید شد.

این فعال حقوق بشر در پی سناریوی از پیش تعیین شده دستگاه امنیتی بر علیه فعالین حقوق بشر مورخ 11 اسفندماه سال گذشته در منزل پدری اش توسط هجوم بیش از شصت نیروی مسلح امنیتی بازداشت شد.

وی در مدت بازداشت در بند 2 الف سپاه پاسداران شکنجه های جسمی و روحی متعددی را متحمل شد تا حدی که چندین بار به دلیل شکنجه شدید جسمی راهی بهداری زندان اوین شد.

گفتنی است این خبرنگار جوان به شدت از ناراحتی قلبی رنج می برد که بارها پزشک ایشان نسبت به قرار گرفتن طولانی مدت در زندان، قرار گرفتن در محیط بسته، استرس و عدم دسترسی به داروهایش هشدار داده بود.

-------------------------------------------------------

بازداشت علیرضا اخوان فعال کارگری

خبرگزاری هرانا – علیرضا اخوان فعال کارگری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، علیرضا اخوان، فعال حقوق کارگران و عضو کانون مدافعان حقوق کارگر ساعت چهار بامداد روز جمعه مورخ 14 خرداد ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

ماموران وزارت اطلاعات پس از دستگیری نامبرده اقدام به ضبط کلیه لوازم شخصی وی از جمله کتاب ها و کامپیوتر او نمودند.

-------------------------------------------------------

امام خامنه ای زبان سگ ها را میفهمد

وبلاگ ما بیشماریم

امام خامنه ای زبان سگ ها را میفهمد

آقای خامنه ای در خطبه امروز ١۴ خرداد ٨٩ در مورد جریان کشتی های کمک به غزه گفت

دشمن مثل سگ دروغ میگوید!

رهبرا من تا به حال نمیدانستم که شما زبان سگ ها را هم متوجه میشوید

البته خیلی هم تعجبی ندارد چون اطراف شما به جز سگ و گرگ درنده موجود دیگری نمانده است

امام خامنه ای انقدر نگران فتنه تمام شده سبز بود که به جای حماسه بیست و دو بهمن گفت حماسه ٢٢ خرداد و بسیجیان حاضر نیز تکبیر گفتند :)

و بعد ایشان توضیح دادند که در خطبه ی اول، منظورم 22بهمن بود اشتباهأ گفتم 22خرداد

ایشان در قسمتی از خطبه شان فرمودند

امام حتی به کمونیست‌ها هم نصیحت می‌کرد که برگردند تا اعدام شده یا به زندان بروند اما پاک شوند

خلاصه امروز امام خامنه ای حرفهای زیادی زدند که بیشتر داشتند خودشان را نصیحت میکردند حرف هایی مثل مردمی بودن حکومت و حکومت با سرنیزه اداره نمیشود البته روی سخنشان با اسرائیل بود اما بیشتر شامل حال خودشان میشد

جایی گفتند یک عده به زور بر مردم جایی مسلط شدند یک حکومت دیکتاتوری با زور سرنیزه به مردم مسلط است یک حکومت تقلبی یک کشور دروغی یک نظام دیکتاتور و زورگو اما امام میگفتند اسرائیل غده ای سرطانی است که باید از بین برود

خلاصه بعضی وقتها دقیقا درست و واقعیت را میگفتند فقط آخر جمله را به جای جمهوری اسلامی اشتباها میگفتند اسرائیل.

-------------------------------------------------------

بسیج خطاب به حسن خمینی: نواده روح الله؛ سید حسن نصرالله

یک وبلاگ نویس در تهران

این فیلم را از پخش مستقیم مراسم نماز جمعه تهران ضبط کرده ام. همانطور که مشاهده میکنید، سید حسن خمینی، که نوه و نیز متولی مقبرهٔ خمینی است، نتوانست سخنرانی خود در بیست و یکمین سالگرد مرگ خمینی در محل حرم خمینی را به پایان برساند.

وی که با شعارهای لاینقطع مرگ بر منافق، مرگ بر ضد ولایت فقیه، ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند، احمدی دلاور پیرو خط رهبر، و غیره روبرو شده بود بارها از شعار دهنده ها خواست تا به او اجازه صحبت بدهند، اما سر انجام مجبور شد سخنرانیش را نیمه تمام رها کند.

گفتنی است تعداد فراوانی پرچم های زرد رنگ متعلق به حزب الله لبنان در میان تظاهر کنندگان به چشم میخورد، و یکی از شعارهای آنها نیز عبارت بود از «نواده روح الله؛ سید حسن نصر الله».

http://www.iranpressnews.com/source/077397.htm

-------------------------------------------------------

حمله احمدی نژاد به حسن خمینی در سخنرانی 14 خرداد

http://www.youtube.com/watch?v=nCU4LoFsJrM&feature=player_embedded

-------------------------------------------------------

وسمقی: حکومت باید به ابهامات و شبهات موجود پاسخ دهد

فرزانه بذرپور

جرس: وسمقي به شاعري شهره بود و نام صديقه وسمقي از همان سالهاي ابتدايي اصلاحات بر سر زبانها بود، و سال 68 با دفتر نماز باران به شاعران پيوست. اما آنچه او را به عنوان يك شاعر زن اصلاح طلب نمودار كرد، شعري بود كه در روزنامه خرداد و در روزهاي بعد از 18 تير به چاپ رسيد و چندي بعد از دلايل عمده توقيف روزنامه خرداد شد. وسمقي دكتراي فقه و مباني اسلامي دارد. با دكتر وسمقي به بهانه بیانیه اخیر مشترکش با خانم طالقانی، درباره موضوعات متنوع مرتبط با زنان و جنبش سبز از جمله قوانین تبعیض آمیز در جمهوری اسلامی، مباني اسلامي و تاريخ حجاب، ناتوانی حکومت در حل معضل بدحجابی، جنبش سبز و بیانیه اخیر وسمقی و طالقانی گفتگو كرده ايم.

وسمقی در وصف شخصیت فاطمه زهرا می گوید:" شخصیت فاطمه زهرا در آن جامعه محدود، شخصیتی است محترم نزد پدر و مستقل از شوهر. احترام واستقلال دوگوهر ارزشمندی بود که زن به آن نیاز داشت و فاقد آن بود . به اعتقاد من، فاطمه زهرا مظهر احترام واستقلال برای زنان شد. "او معتقد است " امروز هیچ منتقد ومعترضی بدون نگرانی سخن نمی گوید اما نباید اجازه دهیم که نگرانی به ترس بازدارنده تبدیل شود. ما دو راه پیش رو داریم یا سکوت وتایید وضع موجود ویا اعتراض به آن. به عبارت دیگر در برابر ظلم یا باید به آن تن داد ویا اعتراض کرد .برای برخی تن دادن به ظلم سخت تر از تحمل عواقب اعتراض است. دست ظالمان در جامعه ای کوتاه می شود که عده زیادی از مردم در برابر ظلم سکوت نکنند واز مظلوم دفاع کنند. ترس از اعتراض موجب امنیت نمی شود بلکه دامنه ظلم را تا پستوی خانه ها گسترش می دهد."اجبار و حد حجاب بنابر گفته هاي وسمقي كه متون اسلامي را واكاوي كرده ، رودروي روحانيان حكومتي قرار مي گيرد و حجاب را از منظر اسلام به گونه اي معرفي مي كند كه شباهتي با رويه رسمي جاري ندارد.،

صديقه وسمقي يك شاعر اجتماعي است و آنچه در روزگارش مي گذرد بر پرده شعرش نقش مي بندد. از او خواستيم در پايان گفتگو شعري كه به تازگي سروده برايمان روايت كند و او شعر سكوت سبز را با مطلع "سکوت سبز مرا بشنوید تا وقت است"براي ما خواند. صديقه وسمقي در هفته اول خرداد بيانيه ای همراه با اعظم طالقاني صادر كرد كه همين شجاعت شعري در آن بود و حاكمان را به شدت نهي و نقد كرده بود و اعدامها و بگير ببندها را محكوم. گفتگو با دكتر صديقه وسمقي را مي خوانيم:

خانم وسمقی شما در بیانیه مشترک همراه با خانم اعظم طالقانی که به تازگی و در پی صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی، منتشر کردید، حکومت را به رفتارهای سلیقه ای، بی عدالتی و ظلم و ستم بر مردم بی گناه متهم کردید. مصداق های بارز این بی عدالتی را چه می دانید؟

مصداق های بارز آن بازداشت های غیر قانونی، محاکمات غیرقانونی، تهدیدخانواده های بازداشت شدگان، اعتراف گیری تحت فشار و پخش آن از رسانه ی عمومی، عدم تناسب جرم ومجازات، سلب ومحدود کردن آزادی های قانونی مردم مانند آزادی تجمعات، مطبوعات و فعالیت احزاب و....است. حکومت باید به ابهامات وشبهات موجود پاسخ دهد. افرادی به اعدام محکوم شده اند که جرایم ودفاعیات آنان برای افکار عمومی روشن نیست.از سوی دیگر علاوه بر سالیان گذشته ،در یک سال اخیر جنایاتی رخ داده است مانند جنایات کهریزک ویا کشتارمعترضان درخیابان ها که جنایتکاران معرفی،محاکمه ومجازات نشده اند.


نکاتی که می فرمایید در شرایط ملتهب ایران حتی از مردان سیاسی کمتر شنیده می شود. شما و خانم طالقانی از معدود زنان متفکر و فعال سیاسی در داخل کشور هستید که نسبت به وقایع بعد از انتخابات و اعدام های اخیر بی مهابا اعتراض کرده اید، از تبعات آن نمی ترسید؟ یک هفته از انتشار اطلاعیه شما می گذرد، آیا از سوی مقامات قضایی یا اطلاعاتی مورد بازخواست قرار نگرفته اید؟

تا کنون در رابطه با بیانیه اخیر بازخواست نشده ام. هر چند تاکنون بارها بخاطر اشعار،نوشته ها وگفته هایم تهدید ومحاکمه شده ام. یکبار نیز درسال 76 بخاطر اعتراض به مذاکره پنهانی یکی از نمایندگان وقت مجلس با انگلیس، محاکمه و به زندان محکوم شدم البته زندانی نشدم. واما در باره بخش اول سوال تان باید بگویم که امروز هیچ منتقد ومعترضی بدون نگرانی سخن نمی گوید اما نباید اجازه دهیم که نگرانی به ترس بازدارنده تبدیل شود. ما دو راه پیش رو داریم یا سکوت وتایید وضع موجود ویا اعتراض به آن. به عبارت دیگر در برابر ظلم یا باید به آن تن داد ویا اعتراض کرد .برای برخی تن دادن به ظلم سخت تر از تحمل عواقب اعتراض است. دست ظالمان در جامعه ای کوتاه می شود که عده زیادی از مردم در برابر ظلم سکوت نکنند واز مظلوم دفاع کنند. ترس از اعتراض موجب امنیت نمی شود بلکه دامنه ظلم را تا پستوی خانه ها گسترش می دهد.


اجازه بدهید به مناسبت ولادت بانو فاطمه زهرا درباره الگوی زن مسلمان صحبت کنیم . برخي از فقها دختر پيامبر اسلام را چنان معرفي مي كنند كه گويا تنها وظيفه اش خانه داري و بچه داري بوده است و تنها در يك مورد و آن هم غصب خلافت از شوهرش وارد ميدان شده و گرنه هيچگاه در انظار حضور پيدا نمي كرده، به گمان شما چنين معرفي از الگوي زن مسلمان قابليت الگو برداري دارد؟

سوالات شما هر یک خود موضوع یک گفتگو است و با جواب های کوتاه نمی توان حق مطلب را ادا کرد. من معتقدم برای شناخت اسلام وشخصیت های آن باید به واقعیت های تاریخی تا حدی که به ما رسیده مراجعه کنیم وآنها را با توجه به شرایط ومقتضیات جامعه وزندگی خودشان تحلیل کنیم. تنها در این صورت رویکرد اسلام وشخصیت های آن را می توانیم دریابیم. زن، در میان پیروان اولیه اسلام، منزلت خانوادگی واجتماعی قابل توجهی نداشت. واقعیت این است ،در آن جامعه که اختیار همه کارها در دست مردان بود و زنان نیز در زندگی وابسته به مردان بودند ونهادهای مدنی نیز درآنجا وجود نداشت، زنان دارای قدرت مانور وحرکت نبودند. الگوسازی نیز بدون توجه به این واقعیات نمی تواند ارزشمند باشد.شخصیت فاطمه زهرا در آن جامعه محدود، شخصیتی است محترم نزد پدر و مستقل از شوهر. احترام واستقلال دوگوهر ارزشمندی بود که زن به آن نیاز داشت و فاقد آن بود . به اعتقاد من، فاطمه زهرا مظهر احترام واستقلال برای زنان شد.


خانم وسمقي از آنجا كه تحقيقات شما در مورد فقه اسلامي است، آيا مي توان از آنچه در آيات حجاب در سوره نساء آمده است نوع خاصي از پوشش را استنباط كرد، نبودن مصداق پوشش در تمام سالهاي پس از انقلاب باعث شده است تا نظام سخت گيريهاي سليقه اي و تبعيض هاي مشهودي را بر زنان تحميل كند، برخي معتقدند اين اعلام نشدن حدود حجاب به گونه اي عمدي است كه دست نظام را در برخورد دلخواه با زنان باز بگذارد؟


درآیات حجاب به نوع خاصی از لباس و پوشش اشاره نشده و تنها به حدودی از آن اشاره شده است.تاریخ و شیوه زندگی مسلمانان اولیه و پوشش آنان پیش از اسلام و پس از آن با سخت گیریهایی که به ویژه نسبت به زنان در کشور ما اعمال می شود تناسبی ندارد. به حکایت تاریخ، هنگام ظهور اسلام اکثر نقاط حجاز فاقد تمدن بود و بسیاری از مردم اعم از زن و مرد دارای لباس برای پوشاندن بدن خود نبودند. لباس درآن روزگار از مظاهر تمدن و تمکن بود.فقط ثروتمندان می توانستند از نقاط نسبتا متمدن اطراف حجازمانند یمن لباس وپارچه تهیه کنندویا از بازرگانان بخرند.بیشتر مردم فقط قادر بودند-به دلیل فقر-بخشی از بدن خودرا بپوشانند. لباس متداول ثروتمندان نیز در آن جا دو تکه پارچه بود که با یکی از کمرتا زانو را می پوشاندندودیگری را بر شانه ها می انداختند. اسلام پیروان خودرا به مظاهر تمدن دعوت کرد.آنان را از غارتگری، توحش، تعدی به اموال دیگران وکشتن یکدیگرنهی کرد.اسلام از پیروان خود خواست که خون ومردار نخورند.غذای پاکیزه بخورند.از گندابها ننوشند وبدن خودرا با لباس پاکیزه بپوشانند.اینها تعالیمی بود زیبا که زندگی مردم بادیه نشین وناآشنا با تمدن را به تدریج دگرگون می کرد.هدف از این آموزه ها سخت گیری نسبت به مردم نبود.

با این حساب پوشش زنان در صدر اسلام چطور بود؟ آیا حجاب به شکل امروزی وجود داشت؟

نخیر . بایستی گفت که .پوشش زنان در آن دوره اینگونه که امروز تبلیغ می کنند نبود. پوشش برای زنان مسلمان آزاد یک امتیاز محسوب می شد. کنیزان حتی اگرمسلمان بودند اجازه نداشتند سر خود را مانند زنان آزاد مسلمان بپوشانند. زنان غیر مسلمان نیز به رویه ی معمول خود عمل می کردند و نه تنها مجبور نبودند سر خودرا بپوشانند،بلکه شاید مسلمانان نیز،مایل نبودند زنان غیر مسلمان ،خودرا در پوشش شبیه زنان مسلمان سازند.این شواهد وقراین حاکی از آنست که فلسفه وحکمت حجاب در میان مسلمانان اولیه متفاوت بوده است با آنچه که امروز مطرح می شود.



خانم وسمقي شما می فرمایید که پوشش زنان مسلمان آزاد – نه کنیزکان- نشانه برتری و تفاوت این جریان مذهبی با سایر مذاهب و طبقات اجتماعی بوده است. بنابر مطالعات شما در مورد تاريخ اسلام، آيا حجاب در صدر اسلام و در دوران پيامبر اسلام برای زنان مسلمان اجباري نیز بوده است؟

ما شاهد ونمونه ای در دست نداریم که نشان دهد زنی مجبورشده باشد ویا بخاطر حجاب مورد توهین وآزار واذیت قرار گرفته باشد.همانطور که گفتم زنان غیر مسلمان وکنیزان که در کنار مسلمانان زندگی می کردند حجاب نداشتند.درکشورگشایی های مسلمانان نیز تاکیدی نسبت به این موضوع نمی بینیم.به نظر می رسد که موضوع حجاب به یک حربه وابزار تبدیل شده است.بایدگفت که این حربه وابزار بدی است زیرا حکومت به وسیله ی ماموران خود به زنان توهین می کند واحساسات زنان را بر می انگیزد.

اگر بپذيريم كه اعمال به نيات ارزش مي گيرد، آيا حجاب اجباري كه بخشي از جامعه زنان ايراني آن را نمي پذيرند و به اكراه و اجبار به آن تن مي دهند، ارزش اعتقادي دارد؟

*مسلما هر کاری که انسان با اجبار انجام دهد فاقد ارزش واعتبار است. فقها نیز برای اعمالی که انسان مجبور و یا تهدید به انجام آنها می شود اعتباری قایل نیستند. مانند اقرار کردن اجباری و یا شهادت دادن علیه دیگری تحت فشار و اجبار. من گمان نمی کنم اصولا برخورد حکومت با مسئله حجاب به ویژه در سالهای اخیر مقوله ای اعتقادی باشد. اگر اینطور بود باید قبل از این به اموری مهمتر توجه می کردند. اموری که در اعتقادات دینی جایگاه بسیار مهمتری دارد .مثل حفظ جان و آبروی مردم. مانند رفع ظلم از مظلوم. مانند رسیدگی به فریاد ستمدیدگانی که دادخواهی می کنند. شاید کسانی که امروز از درد بدحجابی فریاد می زنند گمان کرده اند که فریاد ستمدیدگان ودادخواهان که هیچ تریبون وبلندگویی هم ندارند در میان فریادهای بلند آنان گم خواهد شد .شاید آنان گمان می کنند با اهمیت بخشیدن به این امور پیش پاافتاده وکوچک می توانند ذهن جامعه وآزادی خواهان را از امور بزرگ ومهم منحرف ومنصرف سازند. البته ناگفته نماند در این میان گذشته از عده ای ساده اندیش، گروهی هستند که به دلیل آنکه می دانند باطن امور، بسیار از اسلام وآموزه های عقلی دور است ونمی خواهند به اصلاح امور بپردازند،به ظاهر سازی روی می آورند.


تنها دو كشور اسلامي ايران و عربستان سعودي حجاب اجباري دارند و پديده بدحجابي تنها در ايران است و در ديگر كشورهاي اسلامي، يا بي حجاب داريم يا با حجاب، خبرهاي رسيده از عربستان هم نشان مي دهد علي رغم جو سنگين مذهب قشري وهابيت، آمار فساد بالاست و اين حجاب اجباري تاثيري در كم شدن فساد نداشته است، اصولا شما فكر مي كنيد رابطه حجاب با كم شدن فساد يك رابطه مستقيم است يا براي كاهش فساد بايد راهكارهاي ديگري جست؟

همان طور که در سوال قبل اشاره کردم، مسئله حجاب زنان در کشور ما در مقابل مفاسدی که وجود دارد ،موضوعی پیش پا افتاده وکوچک است. حجاب زنان نمی توانداین مفاسد را بپوشاند وپنهان کند. در کشور ما به دلیل آنکه علم وکارشناسی اعتباری ندارد، با مشکلات ،علمی وکارشناسی برخورد نمی شود .به همین جهت گره ها حتی با دندان هم باز نمی شود. چگونه می توان با توهین کردن به زنان در خیابان وانجام اعمالی که فسادش صدچندان از بی حجابی بیشتر است مردم را به اعمال نیک هدایت ودعوت کرد؟ زهرا بنی یعقوب دختر جوان و تحصیل کرده ای بود که توسط ماموران مبارزه با مفاسد ومنکرات بازداشت شدوجنازه اش مظلومانه از بازداشتگاه بیرون آمد.وای بر آنانکه بر اینگونه ستمها لب فرو بسته اند و برای حجاب فریاد می زنند. اختیارات حکومت حد و حدودی دارد که آنرا عقل و تجربه بشری تعیین می کند. دخالت در همه امور مردم با توسل به زورنتیجه اش ظلم به مردم است که از تبعات آن نیزسستی حکومت است. سه دهه آزمون و خطا برای آن کسی که عاقل است کافی است که دوباره راه خطا را نرود.حجاب وهیچ یک از تعالیم اخلاقی ودینی را نمی توان با اجبار به کسی تحمیل کرد.

شما تاکید دارید که با حجاب نمی توان مفاسد را پنهان کرد. اما ما اکنون در ایران شاهد واكنش تند مسوولان نسبت به بدحجابي و گشت هاي هر روزه پليس و نگراني روحانيان برای حل معضل بدحجابی در کشور هستیم. این نشان مي دهد انقلاب اسلامي نتوانسته است آنچه ارزشهاي فرهنگي معرفي مي كرده را به نسلهاي بعدي انتقال دهد، شما دلايل اين عدم توفيق را چگونه ارزيابي مي كنيد؟


*پاسخ به این سوال مستلزم بحث مفصلی است. بحثی که به بررسی امکان اشاعه تعالیم دینی با استفاده از قدرت وحکومت بپردازد .دلایل متعددی برای عدم توفیق جمهوری اسلامی در اشاعه فرهنگ دینی می توان بر شمرد. مهمترین آنها به نظر من دو دلیل مبنایی است.دلیل اول آنکه هدایت با زور واعمال قدرت سازگار نیست. خداوند پیامبران را از جانب خود برای هدایت مردم می فرستد و وظیفه آنان ابلاغ وحی الهی است. مردم در رد وقبول سخن پیامبران آزادند. رویه پیامبران وآیات قرآن نیز موید این آزادی واختیار است و حتی باید گفت خلاف آن غیر عاقلانه وغیرممکن است. زیرا اگر قرار بود مردم به وسیله اعمال قدرت از سوی پیامبران هدایت الهی را بپذیرند، خداوند خود تواناتر از پیامبرانش بود که همه را با یک عقیده خلق کند .دراینصورت دیگر نیازی به فرستادن پیامبران هم نبود.واما مردم درطول تاریخ حاکمان را برای رتق وفتق امور جاری خود برگزیده اند.وظیفه حکومت تامین امنیت ، حقوق وآسایش مردمان است.استفاده از زور وقدرت برای هدایت مردم نه تنها بی نتیجه است بلکه حکومت را از تامین امنیت،حقوق وآسایش مردم نیز بازمی دارد.
دلیل دوم آنست که بسیاری از آنچه که تعالیم واحکام دینی خوانده می شود قابل مناقشه است وبه عقیده من بر آمده از عرف وفرهنگ وسنن مسلمانان اولیه است،نه از دین اسلام. به همین جهت میان عرف وفرهنگ ما با برخی از آنچه که احکام شرعی خوانده می شود سازگاری وجود ندارد. این ناسازگاری زمینه عدم پذیرش است.

علاوه بر این دو دلیل که عرض کردم، دلایل دیگری هم وجود دارد ازجمله غلبه نگرش فقهی در جمهوری اسلامی. به این ترتیب فقها مفسر اسلام وزبان گویای آن شده اند.اخباری مسلک بودن فقهای حاکم نیز خود مشکل را مضاعف می کند.سوء برداشت ها از اسلام به نفع قدرت، مقایسه ایران امروز وحکومت آن با جامعه ی صدر اسلام وحکومت پیامبر(ص) و علی(ع)در پیشامدهای گوناگون ، یک قیاس مشکل ساز بوده است.دنیا طلبی مدعیان دین ،اشاعه ریا ،تملق،دروغ واعمال زشت دیگر به بهانه حفظ مصلحت ومانند آن به بنیانهای اخلاقی صدمه زده ،بسیاری از مردم را به روحانیت و سخنان آنان بی اعتماد ساخته است.برخورد قشری با اسلام،انتخاب راه های خشونت آمیز ،جلوگیری از انتشار آزادانه ی عقاید وافکار روشنفکران دینی ،محدود وبسته بودن حوزه های علوم دینی،به کارگیری دین در خدمت قدرت،ترویج خرافات و...همه دلایلی است که می تواند نسل جوان را از گرایشات دینی باز دارد.


به عنوان يك زن مسلمان، آيا شما از تعدد زوجات براي مردان، حق ارث كمتر نسبت به مردان ، ديه نصف مردان، ممنوع بودن قضاوت براي زن و دست آخر حجاب اجباري، دفاع مي كنيد؟

*نه! اموری که برشمردید زاییده ی شرایطی بوده که انسانها خود آنرا به وجود آورده بودند.این پدیده ها وتبعیضات زاییده ی اسلام نیست. بد فهمی و وجود اشکالات عمده در مبانی فقه اسلامی این امور را به اسلام نسبت داده است. من در کتاب خود به نام (زن،فقه اسلام)به موضوعات مربوط به زنان پرداخته ام که علاقمندان می توانند به آن مراجعه کنند. درباره نقد مبانی فقه نیز کتابی نوشته ام به نام(بضاعت فقه وگستره نفوذفقها) که وزارت ارشاد بدون ارایه دلیل از صدورمجوز برای انتشار آن خودداری کرده است.

خانم وسمقی، من مصادیقی از قوانین حاکم بر زنان در جمهوری اسلامی را برشمردم و شما آنها را پدیده های غیراسلامی و تبعیض آمیزی که ربطی به اسلام ندارد عنوان می کنید. امروز دقیقا با افزایش آگاهی اجتماعی، زنان نسبت به حقوق خود حساس شده اند. و در پی اعتراضات مدنی در سطح خرد و ملی حضور فعال دارند. از جمله در جنبش تحول خواهی یک سال گذشته ما شاهد این حضور هستیم. شما به عنوان یک عضو جنبش سبز ، خواست زنان را در این حرکت اعتراضی اجتماعی چه می دانید؟

*زنان علاوه بر آنچه که در حرکت جمعی جنبش سبز برای اعتلای ایران وتامین حقوق وآزادی های انسانی حضور دارند و خواستار آن هستند، اما از سوی دیگر خواهان رفع تبعیض وبرابری حقوق خود با مردان نیزهستند.


شما یک اسلام شناس و محقق و در عین حال یک زن شاعر هستید، یک سال از جنبش سبز ایران می گذرد و ادبیات و شعر مبارزه بر محور نفی خشونت تولید و ترویج می شود. شما چه رابطه ای میان شعرحماسی و جنبش سبز می بینید؟ آیا شما خود در تبلیغ این ادبیات گامی برداشته اید؟


در یکسال گذشته اشعار زیادی سروده ام که در آنها صبر بزرگ ومقاومت مسالمت جویانه ی جنبش سبز را ستوده ام ورفتار خشونت آمیزمخالفان این جنبش راتقبیح کرده ام.صبر آگاهانه جنبش سبز که امروز خود یک ابزار کارآمد در دست جنبش است یک حماسه بزرگ است.من در سال 77 نیز شعری در نفی خشونت وسرزنش خشونت طلبان سرودم که در سال 78 پس از وقایع کوی دانشگاه در روز نامه نشاط منتشر شد و به خاطر آن محاکمه شدم. انتخاب ابزار در مبارزه به عوامل متعددی بستگی دارد ازجمله عقل و دانش و تدبیر.


اکثر تحصیل کردگان، روشنفکران وهنرمندان در جنبش سبز حضور دارند.از همین روست که جنس ابزار آنان در رویارویی با تفنگ وچماق وچاقومتفاوت است.با اندیشه ی سبز ودستهای بی سلاح مبارزه کردن با جهل وتفنگ حماسای ستودنی است.

در بیتی از شعرهایم گفته ام:


به پاس صبر بزرگ وسکوت نغز شما زمانه سبزبود زین سپس زمین بیدار


و یا در شعری دیگردر سرزنش خشونت طلبان گفته ام:


با صداقت پیشگان نازک اندیش ودلیر جاهلانه صحبت ازشمشیر وخنجر می کنند


1- ضمن تشکر، به نمایندگی از رسانه سبز جرس از شما درخواست می کنم که در آستانه سالگرد حضور سبز مردم پای صندوق های رای، یکی از سروده های زیبایتان را به مخاطبان جرس تقدیم کنید.

من هم متشکرم . شعر(( سکوت سبز)) را که از اولین سروده هایم پس از انتخابات سال 88 است به خوانندگان سبز شما تقدیم می کنم.این شعر هشداری است به آنان که سکوت سبز مردم را نشنیده می گیرند.

سکوت سبز مرا بشنوید تا وقت است رسید واقعه کاری کنید تا وقت است


زمان برای تامل نمانده دیگر به شتاب عقربه ها بنگرید تا وقت است


هزار بغض فرو خورده در گلودارم جواب من به صداقت دهید تا وقت است


دروغ های شمارا شنیده ام بسیار کلام تازه تری آورید تا وقت است


زپیش روی من ای قاتلان آزادی! روید سوی دگر گم شوید تا وقت است


زترس لشکرسبزی که لاله دردست است روا بود به جهنم روید تاوقت است


مرا زچنگ وزدندان خود نترسانید به صلح رای مرا پس دهید تا وقت است

با تشکر از شما

-------------------------------------------------------

اعلام جنگ رهبری به طلحه و زیبر زمانه

حمیدرضا تکاپو

جــرس: مراسم بزرگداشت بیست و یکمین سالگرد درگذشت آیت الله روح الله خمینی، رهبر فقید جمهوری اسلامی،روز جمعه ۱۴ خرداد ماه ۸۹، با سه بُعد و نتیجۀ "مصادره به مطلوب توسط محمود احمدی نژاد"، "تهدید مخالفان و منتقدین توسط آقای خامنه ای و همچنین "اخلال در سخنرانی سید حسن خمینی" توسط حامیان رهبر و ناتمام ماندن سخنرانی نوۀ بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی برگزار شد و با حواشی زیاد به پایان رسید.



آفای خامنه ای با مقایسه برخی افراد و وضعیت آنها با طلحه و زبیر، دو تن از اصحاب پیغمبر اسلام، که با وجود حمایت اولیه از حضرت علی، بعدا به مخالفت با او روی آوردند، تلویحا خود را در مقام علی دوران تداعی کرد. امسال برخلاف سالیان گذشته، این مقامات نظامی، شبه نظامی، امنیتی و نیروهای خاص بودند که با بسیج و اعزام نیرو از سراسر کشور و استقرار آنها در آرامگاه آیت الله امام خمینی، عملا کنترل و مهندسی مراسم بزرگداشت امسال وی را در انحصار خود گرفتند و حتی «ستاد برگزاری مراسم»، عملا بعنوان مدعو و نه بانی، در مراسم امسال حضور پیدا کرد.


در این مراسم که گروهی از مقامات و شخصیت های لشکری و کشوری حضور داشتند، لباس شخصی های مستقر شده در صفوف اول شرکت کنندگان، با حمل پلاکاردها و دادن شعارهایی، حمایت خود را از حکومت و رهبری ابراز کرده و علیه رهبران جنبش سبز و جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران شعار سر دادند.


سی سال انتخابات مشابه


محمود احمدی نژاد، بعنوان سخنران اول مراسم امروز تعیین شده بود تا به عنوان سخنران اول پیش از خطبه های نماز جمعه، اظهارات یک سال اخیر خود را تکرار نماید و مجددا خاطرنشان کند طی پروسۀ "مردمی ترین انتخابات جهان" به قدرت رسیده است.


احمدی نژاد در سخنان خود، با مصادره به مطلوب از سخنان رهبر فقید جمهوری اسلامی، پیرامون "اهمیت رای مردم"، مدعی شد "در طول سی سال گذشته، انتخابات متعددی برگزار شده و نحوه برگزاری آنها هم یکسان بوده است."


به گزارش خبرگزاری دولت، وی در رویکردی به انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، ابتدا خاطرنشان کرد "مردم با حضور گسترده در انتخابات ریاست جمهوری، مردمی ترین انتخابات جهان را برگزار کردند" و مجددا مدعی شد در این انتخابات، بیست و پنج میلیون نفر به وی رای داده اند، اما مانند سه دهه گذشته، "برخی خودخواهان" خودشان را برتر و بالاتر از ملت می دانند و فقط زمانی رای ملت را قبول دارند که به سودشان باشد.


خودشان همین طور به قدرت رسیده بودند


احمدی نژاد امروز در ادامه حملات خود به منتقدان و معترضان به نتیجه انتخابات، خاطرنشان کرد در گذشته، همین افراد "خودشان نیز با همین سیستم و با همین روش، بارها بر مناصب حکومتی تکیه کرده اند." وی سپس با هزینه کردن از آقای خامنه ای گفت مقام رهبری با مقاومت "در برابر فشار تمام قدرت های فاسد"، از آراء مردم صیانت کرد.


احمدی نژاد در ادامه سخنان خود، بدون اشاره به باندهای مافیای اقتصادی سرداران و نزدیکان خود، با فراری رو به جلو گفت آیت الله خمینی هم در برابر زندگی اشرافی "برخی مسئولان و مقامات" موضعگیری می کرد.


احمدی نژاد در ادامه مدعی شد "از عجایب تاریخ ماست که عده ای در صف دشمنان قسم خورده امام، یعنی سلطنت طلبان، منافقان و رسانه های استکباری و سران استکبار بایستند و آنگاه ادعای پیروزی و مالکیت انحصاری امام و خط امام را داشته باشند و انتظار داشته باشند مردم این ادعای آنان را قبول کند."


میزان حال افراد است


احمدی نژاد در حمله به منتقدان خود، با فرافکنی اظهار داشت "از نظر امام، میزان، وضع فعلی افراد است" و افزود که رهبر فقید نظام، در انتهای وصیت نامه خود گفته بود که ممکن است کسانی که قبلا مورد تایید او بوده اند، وضعیت خود را تغییر دهند و مردم باید مراقب اینگونه افراد باشند.


آقایان، هنوز بیست سال از رحلت امام نگذشته است


بعد از سخنرانی محمود احمدی نژاد، این سید حسن خمینی بود که پشت تریبون قرار گرفت و سخنرانی خود را آغاز کرد.


وی که در مقام تجلیل از راه امام و بزرگداشت وی به ایراد سخن پرداخته بود، بارها با هتاکی و شعارهای افراد از قبل چیده شده در محل، مجبور به قطع سخنرانی خود شد و از کسانی که با صدای بلند به دادن شعارهایی علیه جنبش سبز و همچنین منتقدان دولت پرداخته بودند خواست تا اگر مایل به دادن شعار هستند، شعارهای خود را تا زمان حضور آیت الله خامنه ای در جایگاه، و در حمایت از او نگه دارند و در واکنش به تندتر شدن شعارها گفت "آقایان، هنوز بیست سال از رحلت امام نگذشته است."

همزمان تلویزیون دولتی تصاویری از لباس شخصی های هتاک را پخش کرد و گروهی را نشان داد که در حال حرکت و بی قراری در محل هستند.


نوۀ مرحوم آیت الله خمینی در حالیکه سخنانش نیمه تمام ماند، خطاب به مسموعین گفت "شان سالگرد مراسم امام چنین نیست که برخی انجام می دهند، من از همه معذرت می خواهم" و خاطرنشان کرد "قطعا در این صحن کسانی هستند که از گروه اندکی که شلوغ می کنند بیزارند."


گفتنی است در طول سخنرانی سید حسن خمینی، که نیمه تمام ماند، پخش صدای او از سیمای جمهوری اسلامی با اختلالاتی همراه بود که با حضور آیت الله خامنه ای در جایگاه، این اشکالات کاملا مرتفع شد.


گروهی زمانی جزو پیروان و مروجان امام بوده اند اما...


بعد از نیمه تمام ماندن سخنان سید حسن خمینی، آقای خامنه ای وارد صحنه شد و خطبه اول نماز جمعه را با ادبیاتی همچون اولین نماز جمعه بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته آغاز کرد و هشدار داد کسانی که در صدد تغییر در هدف های انقلاب بر می آیند، همیشه چنان حرکت نمی کنند که مخالفت آنان با انقلاب مشخص و معلوم شود، بلکه حتی گاه در پوشش طرفداری از انقلاب، حرکتی می کنند که انقلاب از جهت گیری خود به کلی دور بیافتد.


آقای خامنه ای در سخنان خود همچنین مدعی شد بعضا کسانی انحراف از راه امام را انجام می دهند که روزگاری جزو مروجان افکار وی بودند، و "نمی‌توان قبول کرد آمریکا و انگلیس و سیا و موساد، سلطنت طلبان و منافقین حول محوری جمع شوند و بعد آن افراد ادعا کنند که خط امامی هستند، كسی كه در روز قدس و عاشورا آن فضاحت را به بار آورد، پیرو امام نیست."


آنها طلحه و زبیر و من...


آفای خامنه ای با مقایسه برخی افراد و وضعیت آنها با طلحه و زبیر، دو تن از اصحاب پیغمبر اسلام، که با وجود حمایت اولیه از حضرت علی، بعدا به مخالفت با او روی آوردند، تلویحا خود را در مقام علی دوران تداعی کرد و گفت بعضی افراد پس از سال های متمادی بر خلاف مبانی می ایستند و حرف می زنند که البته برای تشخیص افراد، باید مواضع کنونی آنان مورد توجه قرار گیرد و با کسانی که در گذشته در راه انقلاب بوده اند و بعدا روش خود را تغییر داده اند، باید بر اساس احوال فعلی آنان برخورد کرد."


رهبر جمهوری اسلامی ادامه داد "گذشته اشخاص مورد توجه نيست؛ گذشته براي وقتي است که حال فعلي معلوم نيست اما اگر حال فعلي اشخاص در نقطه مقابل گذشته بود، آن گذشته کارآيي ندارد. "


رهبر جمهوری اسلامی بدون نام بردن از افرادی خاص، مدعی شد گفت "کسانی هستند که با افکار غربی همسو هستند اما خود را همچنان پیرو آیت الله خمینی می دانند که چنين ديدگاهي قابل قبول نيست و ملت هم خوب اين مساله را فهميد و شناخت.


رهبر جمهوری اسلامی با اشاره مجدد به حوادث بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری گفت که در خلال سی سال گذشته، "توطئه های دشمنان" به دلیل ایستادگی مردم به تقویت نظام منجر شده و به عنوان نمونه، از "فتنه" بعد از انتخابات یاد کرد و با ادعای اینکه کشورهای غربی از جنبش سبز حمایت کردند، برگزاری تظاهرات نهم دی ماه و بیست و دوم بهمن سال گذشته را "حمایت از دولت و نشانه شکست توطئه ها دانست.


حاشیه های مراسم


*گفتنی است در خلال اینکه رهبر جمهوری اسلامی قصد داشت به قدرت نمایی حامیان خود در جریان حوادث بعد از انتخابات و در مواجهه با جنبش مردم سخن بگوید، وی همراه با افتخار به تظاهرات حکومتی نهم دی ماه، بیست و دوم خرداد ۸۸ را به جای بیست و دوم بهمن بعد از انتخابات "حماسه ساز" خواند که خودش بعدا آن را تصحیح کرد و اعلام کرد منظورش بیست و دوم بهمن ۸۸ بوده است.


*در جریان سخنرانی سیدحسن خمینی، لباس شخصی ها به صورت ممتد شعارهای "بصیرت ، بصیرت"، "مرگ بر موسوی"، "مرگ بر ضد ولایت فقیه"، "نواده روح‌الله سید حسن نصرالله"، "وصیت حاج احمد پیروی از ولایت"، و شعارهایی علیه رهبران جنبش و در حمایت از خامنه ای سر داده و سبب اخلال مراسم شدند.


*حسن خمینی در پاسخ به شعار لباس شخصی ها که مدام تکرار می کردند "ما اهل كوفه نیستیم، علی تنها بماند "تأكید كرد: "قطعاً همینطور است."


*شبكه خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هنگام سردادن شعارها صدای مراسم را قطع و وصل می‌كرد.


*به محض اینکه مجری اعلام کرد که تا دقایقی دیگر احمدی نژاد به عنوان سخنران پیش از خطبه ها سخنرانی خود را آغاز می کند، لباس شخصی ها یکصدا شعار "مرگ بر موسوی" سر دادند.


* نزدیک پایان سخنرانی یک ساعته احمدی نژاد، انصاری(دبیر ستاد ارتحال امام) وارد جایگاه شد و با کمی فاصله برای مدت کوتاهی کنار رئیس دولت ایستاد و بعد جایگاه را ترک کرد.


از آنجا که ایستادن انصاری گوشزد کردن به احمدی نژاد در مورد رعایت زمان به نظر می رسید، مرتبه بعد که وارد جایگاه شد، احمدی نژاد خطاب به او گفت: ایستادن شما اینجا کار زشتی است، بفرمایید.


بعد از چند ثانیه گفت و شنود میان انصاری و احمدی نژاد، لباس شخصی ها مجددا شعار دادن را از سر گرفتند.


مراسم چهاردهم خرداد ۸۹ و سالگرد درگذشت رهبر فقید جمهوری اسلامی، بدین گونه با بهره برداری رئیس دولت و حامیان وی به پایان رسید و هشدارهای هفته اخیر محمد نوری زاد به رهبر جمهوری اسلامی، مورد توجه واقع نشد.


-------------------------------------------------------

مادر سهراب اعرابی: از خون پسرم تنها به شرط آزادی بی‌قید شرط زندانیان سیاسی می‌گذرم

جرس: پروین فهیمی مادر سهراب اعرابی از کشته شدگان پس از انتخابات سال گذشته، با اشاره ضمنی به تهدید مقامات امنیتی برای عدم برگزاری مراسم سالگرد برای پسرش گفت: "غم از دست دادن سهراب و سهراب‌ها غمی جانکاه و فراموش نشدنی است. از همه جوانانی که شجاعانه ایستاده اند تا نام سهراب ها در غبار زمان از بین نرود صیمانه تشکر می کنم و در حالی که ماموران امنیتی به در خانه من مراجعه کردند و گفته اند مبادا اغفال شوم و در سالروز شهادت فرزند نازنینم از منزل بیرون بیایم و سخنرانی کنم به آن‌ها می‌گویم من از خون پسرم تنها به شرط آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی می گذرم".

به گزارش کمپین بین‌المللی حقوق بشر، وی ادامه داد: "سهراب را به جرم صلح طلبی عشق و آزادی از دست دادم، بگذارید فرزندان دیگر این سرزمین زنده بمانند و زندگی کنند."

فهیمی در ادامه شعری را به همین مناسبت خواند: "ارغوانم، ارغوانم! لاله ام در غمت خون می‌چکد از ناله ام/ هر کجا مشتی گره شد مشت من زخمی هر تازیانه پشت من/ هر کجا فریاد آزادی منم من درین فریادها دم می زنم."

بر اساس همین گزارش، خبر می‌رسد که طی چند هفته گذشته، خانواده برخی از کشته شدگان بعد از انتخابات، توسط نیروهای امنیتی تهدید شده‌اند که مراسم عمومی سالگرد برای عزیزان از دست رفته خود برگزار نکنند.

مادر سهراب اعرابی، جوان ۱۹ ساله، ۲۶ روز به دنبال فرزندش می‌گشت، در حالی که ظاهرا سهراب در اثر تیراندازی در راهپیمایی روز ۲۵ خرداد ماه کشته شده بود. به هر روی مرگ وی در روز ۲۰ تیر ماه اعلام شد.

مادر سهراب در دل‌نوشته‌ای منتشر کرده است که در آن 26 روز چگونه او بارها و بارها به زندان اوین و دادگاه‌ها سر ‌زده و تلاش کرده تا اطلاعاتی درباره پسرش که ناپدید شده بود پیدا کند و حتی این جریان به جایی رسیده بود که او باور کرده بود سهراب در بازداشت بسر می برد.

-------------------------------------------------------

محاکمه‏ی سه شهروند کرد در دادگاه انقلاب مهاباد

کوردستان میدیا: سه شهروند کرد به نام‏های جلال آزرنگ، 30 ساله اهل مهاباد، زیبا بختیاری، 51 ساله مقیم ارومیه و کاوه حسن‏پور، اهل نقده روز یکشنبه 11 خردادماه، توسط دادگاه انقلاب رژیم در مهاباد محاکمه شدند.
بنا به گزارش "روانیوز" نامبردگان به اتهام همکاری با احزاب کرد مخالف رژیم محاکمه شده‏اند. احکام این سه تن هنوز رسماً اعلام نشده است.
این سه شهروند کرد در پاییز سال گذشته توسط اظلاعات سپاه در مهاباد بازداشت و مدت بیش از 30 روز تحت شدیدترین انوان شکنجه‏ها قرار گرفتند.